سال 212 هجری است و جواد آل محمد صلی الله علیه و آله ، شکفتن یکی از زیباترین گل های بوستان محمدی و چهارمین علی از خاندان اهل بیت را انتظار می کشد و بر تداوم کوثر فاطمی قامت شُکر بسته است. او علی النقی است که در هشت سالگی سکان کشتی هدایت انسان ها را از پدر دریافت کرد و 33 سال رهبر اهل ایمان و خرد بود.
… سال 254 هجری است. خلیفه ستمگر عباسی که تحمل محبوبیت امام در میان مردم را نداشت، فرزند پیامبر را به شهادت رساند و شیعیان و دوستداران را داغ دار غم و پرپر شدن گل فاطمه علیهاالسلام کرد.
امام جواد علیه السلام ، پدر بزرگوار دهمین پیشوا، نام این مولود پربرکت را به نشانه علاقه مندی به اجداد گران قدرش به نام سه جد بزرگوارش، علی نهاد. او در فصاحت و بلاغت همچون جدش امیرمؤمنان علی علیه السلام و در تقوا و عبادت چونان امام زین العابدین علیه السلام بود. او چهارمین معصوم بود که به نام زیبای علی آراسته گردید.
مادر این کودک، زنی بافضیلت به نام سمانه بود که «سیده ام الفضل» شهرت داشت. او به اندازه ای از مقام و منزلت برخوردار بود که افتخار همسری امام جواد علیه السلام و مادریِ امام هادی علیه السلام را یافت. این بانوی والا، چنان در این خاندان پر نور درخشید که امام هادی علیه السلام درباره او فرمود: «مادرم، دانای جایگاه من و اهل بهشت است. او چنان است که شیطان از وی می گریزد و فریب حیله گران دنیاپرست در او اثر نمی کند. خدا پاسدار و نگهبان اوست و او در شمار مادران راستگو و درست کردار است».
جلوه ای از دانش گسترده پیشوای دهم
معتصم عباسی برای به نمایش گذاشتن خیرخواهی خود و کم ارج جلوه دادن جایگاه علمی امامان، آموزگاری را که گرایش مخالف اهل بیت داشت، نزد امام هادیِ شش ساله فرستاد تا مثلاً به ایشان دانش بیاموزد. پس از مدتی از چگونگی درس آموزی امام هادی علیه السلام پرسید. در این حال، آن آموزگار که تحت تأثیر دانایی حضرت قرار گرفته بود، برآشفت و گفت:«کدام کودک؟ بگو پیر خرد! به خدا سوگندت می دهم آیا در این شهر بزرگ دانشمندتر و ادیب تر از او سراغ دارید؟… هر جا من با تکیه بر پشتوانه ادبی ام به نکته ای اشاره می کنم که به گمانم فقط خودم به آن دست یافته ام و روزنه ای را آشکار می سازم، او دروازه هایی از آن را به رویم می گشاید که شگفت زده می شوم و من از او می آموزم. مردم گمان می کنند من آموزگار او هستم، به خدا سوگند او آموزگار من است».
سخت گیری متوکل در مورد امام هادی علیه السلام
دوران امامت امام هادی علیه السلام ، با معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی هم زمان گردید که در این میان، حضرت بیشتر با متوکل هم دوره بود. متوکل همواره به بنی هاشم بدگمان بود و با آنان رفتار ناپسندی داشت. به همین دلیل، حضرت هادی علیه السلام نیز فعالیت های خود را به صورت سرّی انجام می داد.
متوکل درصدد بود امام علی النقی علیه السلام را به هر وسیله زیر نظر بگیرد. او می دانست اگر امام در مدینه اقامت کند، دسترسی به ایشان امکان نخواهد داشت و این خطری جدی به شمار می آمد. به همین دلیل، در حرکتی سیاسی، به پیشوای دهم نامه نوشت تا در ظاهر، علاقه خود را به امام بیان کند، ولی در واقع، دستور جلب حضرت را صادر کرد و آن حضرت را به سامرا فرا خواند. امام با آنکه از سوءنیت متوکل آگاه بود، چاره ای جز رفتن به سامرا نداشت و ناگزیر راهی این شهر شد.
گل هاشمی در سامرا
هنگامی که امام هادی علیه السلام به دستور متوکل وارد سامرا شد، او برای تحقیر امام و با این بهانه که هنوز محل اقامت حضرت آماده نیست، ایشان را در محل تجمع گدایان و بینوایان جای داد.
سپس امام را به خانه ای بردند که در اردوگاهی نظامی قرار داشت. متوکل دستور داده بود در اتاق حضرت قبری بکنند تا امام را از کنترل شدید خود آگاه کند و قدرت هر عملی را از حضرت بگیرد. امام در زمان متوکل، دوران سختی را پشت سر گذاشت. او چند بار دستور قتل امام را صادر کرد، ولی هر بار توطئه قتل ایشان نافرجام ماند. سرانجام این خلیفه ستمگر عباسی به دستور منتصر، فرزندش که به حضرت علی علیه السلام علاقه مند بود، به قتل رسید.
آخرین نظرات