منظور کسانی که آن (فدک) را از دست آن حضرت گرفتند، بستن در خانهعلی «علیه السلام» بود، وگرنه فدک موضوعیت نداشت! زیرا میدانستند که اگر فدک در دست علی «علیه السلام» باشد، درِ خانهاش باز خواهد بود و آنها در این صورت نمیتوانند خلافت کنند.
در سال هشتم از هجرت ،روز بیستم ماه مبارک رمضان ،مکۀ معظّمه به دست نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و اله به همراهی 10 هزار نفر از مسلمانان فتح شد .[1]
رسول خدا صلی الله علیه و اله پس از آنکه وارد شهر مکه شد ،در محلّی به نام «حجون » خیمه زد و پس از مقداری استراحت ، در حالی که سوار بر شتر بود ،وارد مسجد الحرام شد و در برابر حجر الاسود قرار گرفت ،و با چوب مخصوصی که در دست داشت به حجر الاسود اشاره نمود و تکبیر گفت .
بعد از آن ،از شتر پایین آمد و متوجّه بتهایی که در اطراف کعبه بود شد . در روایتی که از امام رضا علیه السّلام نقل شده ،چنین آمده که آن حضرت فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و اله در روز فتح مکه ،وارد مکه شد در حالی که 360 بت در اطراف کعبه قرار داشت . پس با چوبی که در دست داشت ،تمام آنها را روی زمین افکند و فرمود : «جاء الحقّ و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقاَ »[2] ؛ حقّ آمد و باطل نابود شد . آری ،باطل همواره نابود شدنی است .[3]
بعضی از بتها که بر فراز کعبه نصب شده بودند ،به وسیلۀ امیرالمؤمنین علیه السّلام سرنگون شد . رسول خدا صلی الله علیه و اله به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود : بنشین تا من بر دوش تو قرار گیرم و بتها را واژگون کنم . امیرالمؤمنین علیه السّلام در حالی که در کنار دیوار کعبه قرار داشت ،پیامبر را بر دوش گرفت ولی به خاطر ثقل و سنگینی امر رسالت ،احساس سنگینی و ضعف نمود . پیامبر خدا صلی الله علیه و اله از وضع آن حضرت آگاه شد ،به همین جهت فرمود :
من می نشینم و تو پا بر دوش من بگذار . امیرالمؤمنین علیه السلام به امر آن حضرت ،پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوفات عالم نهاد و ابتدا بت بزرگ قریش را که از مس بود ،بر زمین افکند و سپس بتهای دیگر را به زمین انداخت . آنگاه جهت احترام و رعایت ادب ، خود را از میزاب کعبه به زمین انداخت . چون بر روی زمین قرار گرفت ،تبسّمی فرمود . رسول خدا صلی الله علیه و اله از علّت آن پرسید ،عرض کرد :از جای بلندی خود را به پایین انداختم و هیچ آسیبی ندیدم .
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : «کیف یصیبک ألم و قد رفعک محمد صلی الله علیه و اله و أنزلک جبرئیل » ؛ چگونه به تو آسیبی برسد و حال آنکه محمد صلی الله علیه و اله تو را برداشته و جبرئیل پایین گذاشته است .[4]
فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله به کشتن « هبار بن اسود »
پیش از آنکه نیروهای اسلام وارد شهر مکّه شوند ،رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله خطاب به مسلمانان کردند و فرمودند : هرکس که وارد خانه اش شود یا سلاحش را بر زمین گذارد و یا اینکه وارد خانۀ ابوسفیان شود ،در امان است. مگر چند نفر – که اسامی آنها را ذکر کردند – به جهت جنایاتی که مرتکب شده بودند ،فرمودند : هر کجا آنها را پیدا کردید ،گرچه به پردۀ کعبه هم چسبیده بودند ،آنها را بکشید .
از جملۀ آنها «هبار بن اسود» بود که به جهت جنایتی که کرده بود ،رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند : هر کجا او را پیدا کردید ،به آتش بسوزانید .آنگاه فرمودند : مجازات با آتش مخصوص پروردگار آتش است ،اگر بر او ظفر پیدا کردید ،ابتدا دست و پایش را قطع کنید و سپس او را بکشید.[5]
علّت این برخورد شدید با هبار این بود که: در یکی از جنگها مسلمین عدّه ای از کفار را به اسارت گرفتند و داخل اسراء داماد بزرگ پیامبر صلی الله علیه و اله «ابو العاص بن ربیع» شوهر زینب دختر بزرگشان بود . حضرت فرمود : هرکس فدیه بفرستد ،اسیر او را آزاد می کنیم . بین آنچه از مکه به عنوان فدیه فرستاده بودند گردنبند حضرت خدیجه علیها السّلام به چشم می خورد که به دخترش زینب داده بود . هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و اله آن گردنبند را دیدند به یاد جناب خدیجه علیها السّلام افتادند و گریستند . آنگاه از مسلمانان خواستند آن فدیه را – که یادگار خدیجه علیها السّلام است – به آن حضرت ببخشند و آنان قبول کردند .
رسول خدا صلی الله علیه و اله دامادش ابوالعاص را آزاد کرد و به او دستور داد که دخترش زینب را به مدینه بفرستد . ابوالعاص زینب را به مدینه فرستاد . بعد از رفتن زینب ،مردان و زنان قریش همدیگر را ملاقات و سرزنش کردند که محمد صلی الله علیه و اله مردان ما را در بدر کشت و ذراری ما را اسیر کرد و اکنون دخترش در روز روشن ( صحیح و سالم ) از بین ما می رود . پس گروهی را به دنبال او فرستادند که در بین آنها هبار بن اسود بود .وی با نیزه ای که در دست داشت به هودج زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله حمله کرد . زینب بر اثر این حمله ترسید و چون باردار بود ،هنگامی که به مدینه رسید بچه اش سقط شد و از دنیا رفت .[6]
کلام استادِ ابن ابی الحدید سنّی در این رابطه
ابن ابی الحدید می گوید : این خبر ( ترساندن زینب و سقط جنین او ) را برای نقیب ابی جعفر نقل کردم ، در جواب گفت : زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و اله خون هبار را به خاطر ترساندن زینب و سقط جنینش مباح می شمرد ، روشن است که اگر آن حضرت زنده بود ،هر آینه خون آن کسی که فاطمه علیها السّلام را ترساند و باعث شد سقط جنین کند را نیز مباح می شمرد .[7]
[1] . مسار الشیعه :26 ،بحار الانوار :21/143 و 118
[2] . سوره اسراء :آیه 81
[3] .امالی طوسی :336ح683 ،بحار الانوار :21/116 ح 11
[4] الغدیر :7/9-12 ،منتهی الآمال :1/168 ( وقایع سال 8 هجری )
[5] . بحار النوار :19/352 ،السیرة الحلبیه :3/38 و 39 ،الاستیعاب :4/1536
[6] .شجرۀ طوبی : 2/238 و 239 ، مستدرک حاکم : 3/23 ،طبقات ابن سعد : 8/31
[7] .شرح نهج البلاغه : 14/192 و 193.
سرنوشت مستضعفين در برزخ
يکي از مسائل مهم در مورد عالم برزخ، آن است که نعمتها يا نقمتهاي عالم برزخ، مخصوص مؤمنان محض يا کافران محض است و در آن عالم، از افرادي که از نظر ايمان، بين اين دو دسته واقع شوند و در کفر خود يا ضعف ايمان خود، مقصّر شناخته نميشوند، صرف نظر ميگردد. امام صادق«سلاماللهعليه» ميفرمايند:
«لَا يُسْأَلُ فِي الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ يُلْهَوْنَ عَنْهُمْ »
بر اين اساس، ميتوان گفت: در عالم قبر که همان برزخ است، کساني که بر اثر ايمان کامل و در پرتو نيکوکاري، به مقاماتي دست يافتهاند، در «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» يا باغي از باغهاي بهشتي به سر ميبرند و کساني که بر اثر کفر و گناه، سقوط کردهاند، در «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَان»[2] يا گودالي از حفرههاي جهنّم ميمانند تا قيامت بر پا شود. امّا سايرين که بين کفر و ايمان بوده و پروندۀ آنان عاري از نيکوکاري يا بدکاري است و اگر هم عمل نيک يا بدي دارند، در انجام آن مؤثر نبودهاند و تقصيري ندارند، از بهشت برزخي محروم و از جهنّم برزخي در امان خواهند بود. اين افراد که مستضعفين نام دارند، از هنگام مرگ تا برپايي قيامت، حيات روحيِ ضعيفي دارند و نظير کرمهاي زيرِ زمين، حسّي نخواهند داشت. روح اين بندگان مستضعف، همچنان به بدن آنها تعلّق دارد، اما نه از رفاه خاصّي برخوردارند و نه از درد ناشي از کيفر الهي رنج ميبرند.
جايگاه مستضعفين در قيامت
گرچه در آينده راجع به قيامت مطالبي بيان خواهد شد، امّا جا دارد جايگاه افراد مستضعف در قيامت، در همين جلسه بررسي شود. اشخاصي که به معناي واقعي مستضعف هستند، در قيامت در بهشت به سر نميبرند! آنان در جهنّم نيز جايگاه ابدي ندارند. پس در قيامت چه سرنوشتي دارند؟ از قرآن و روايات، چنين استفاده ميشود که مستضعفين در قيامت نيز حالتي نظير برزخ و در هر دو عالم، حالتي شبيه زندگي دنيوي دارند؛ يعني نه مانند اهل بهشت، لذّت ميبرند و نه مثل جهنّميان کيفر ميبينند. زيرا بهشت مقام قرب الهي است و قرآن کريم، هنگام توصيف بهشت و نعمتهاي بهشتي، با عباراتي نظير «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين»و «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» آن را جايگاه متّقين و مؤمنين بر ميشمرد. جهنّم نيز بر اساس تصريح قرآن کريم، جايگاه افراد «کافر، معاند، منافق، طغيانگر، مستکبر و مرتد» و به طور کلي ميعادگاه افراد لجوج، عنود و مقصّر است که با آگاهي، خود را به جهنّم انداختهاند.
امّا مستضعفين يا افراد بيتقصير، همانطور که در دنيا متنعّم و در رفاه بودهاند و همانگونه که عالم برزخ را بدون خوشي و نيز بدون سختي گذراندهاند، در قيامت هم از جايگاهي بدون مشکل برخوردارند که از آن راضي خواهند بود.
ريشهيابي سرنوشت مستضعفين در آخرت
سؤالي که در اين مبحث مطرح ميشود، اين است که چرا مستضعفين چنين سرنوشتي در آخرت دارند؟ چرا بهشت يا جهنّم شامل حال آنان نميشود؟ در پاسخ بايد گفت: بنابر تصريح قرآن کريم، بهشت و جهنّم و نعمتها و نقمتهاي آن دو، ساخته و پرداختۀ اعمال آدميان در دنيا است. به بيان ديگر، پروردگار عالم جهنّم ندارد و کردار زشت و ناپسند بندگان در دنيا، جهنّم را پديد ميآورد و براي افراد جهنّمي آماده ميکند تا در آن داخل شوند.
قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: هنگامي که افراد جهنّمي به جهنّم ميافتند و سرنوشت شوم خود را مشاهده ميکنند، به آنان خطاب ميشود: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»، يعني اين همان چيزي است که خودتان از پيش فرستادهايد.
همچنين بهشت براي کسي است که خود آن را تهيه کرده باشد، همانگونه که در بهشت به بهشتيان خطاب ميشود:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»
امّا افراد مستضعف که در دنيا بهشتي براي خود تهيه نکرده و نيز جهنّمي نساختهاند، در قيامت، نه مقامي خواهند داشت و نه به کيفر و عذاب الهي دچار مي شوند، زيرا بهشت و جهنّم، اثر اعمال انسانهاست و آنها در اثر استضعاف خود، عمل نيک يا بدي ندارند.
گفتاری خواندنی از حضرت آیت الله العظمی مظاهری https://www.fardanews.com
مستضعفين به چهار گروه منقسم ميشوند:
گروه اوّل: کساني هستند که کشش فکري لازم را ندارند و در روايات و مباحث فقهي، با نام ابله و سفيه از آنان ياد ميشود. اين افراد، به علّت نداشتن کشش فکري، نميتوانند خود را بهشتي کنند، و معاند و لجوج نيز نيستند که خود را جهنّمي سازند، بنابر اين در عالم برزخ و قيامت، نه در بهشت هستند و نه در جهنّم.
گروه دوّم: دستۀ دوّم از مستضعفين، افرادي هستند که کشش فکري آنها خوب است، امّا راهي براي هدايت ندارند. در دنياي امروز، بسياري از افراد، از لحاظ فکري، خوب هستند، امّا هادي و راهنما ندارند. مثلاً در کشور چين با جمعيّت بيش از يک ميليارد، يا در کشور ژاپن، مبلّغان شيعي بسيار نادرند. مردان و زنان آنان از فکر و قوّۀ حافظۀ خوبي برخوردارند، امّا دسترسي به هدايت ندارند و هجرت و حقيقتيابي هم براي آنان ميسّر نيست.
اين گروه از مستضعفين، از معارف قرآن و عترت و تعاليم ناب تشيّع محروم ماندهاند و اساساً ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به گوش آنها نخورده که بخواهند قبول يا رد کنند. آنان به علّت عدم دسترسي به هدايت، به بهشت که مختصّ شيعۀ حقيقي و ولايي است و يا به جهنّم که محلّ عذاب معاندين و افراد لجوج است، نميروند.
بنابراين، اينکه مشهور شده بهشت مختص شيعيان است و مابقي افراد در جهنّم هستند، حرف درستي نيست، زيرا جهنّم مخصوص معاندين و افراد لجوج و کساني است که با دست خود، براي خودشان جهنّم درست کردهاند و بسياري از افراد مانند مستضعفين، برزخ خاصّي ندارند و در قيامت نيز با توجه به رحمت واسعۀ الهي جهنّمي نميشوند و در رفاه خواهند بود.
در واقع، مستضعف ماندن اين گروه، در اثر کوتاهي مسلمانان و سهلانگاري آنان در امر تبليغ دين و امر به معروف و نهي از منکر است، در حالي که اگر در معرض تبليغ واقع ميشدند، هدايت مييافتند. حضرت امام رضا «سلاماللهعليه» در روايت شيوايي ميفرمايند: «خدا رحمت کند کسي که امر ما را احيا کند. علوم ما را فراگيرد و آن را به مردم نيز بياموزد، زيرا اگر براي مردم زيبائى کلمات ما را نقل کنيد، کلمات ما شيرين است و مردم ميپذيرند.» [11]
بنابر اين اگر مسلمانان، بالاخص شيعيان، امر به معروف و نهي از منکر نميکنند، مقصّر هستند. امر به معروف و نهي از منکر، دو رکن مهم، از ارکان اسلام است و قرآن کريم، به جهت عمل به اين دو رکن، مسلمانان را بهترين امّتها ميداند.[12]
ملّتي که امر به معروف و نهي از منکر نکند، دنيا و آخرت خود را ويران خواهد ساخت. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در نهجالبلاغه ميفرمايند: اگر امر به معروف و نهي از منکر نکنيد، بدکاران بر شما مسلّط خواهند شد، بدبختي بر سر شما فرود خواهد آمد و پس از آن، هرچه خوبان دعا کنند، دعاي خوبان نيز مستجاب نميشود.[13]
متأسّفانه امر به معروف و نهي از منکر، در ميان مسلمانان و شيعيان نسبت به همديگر نيز بسيار کمرنگ و حتّي ترک شده است، چه رسد به تبليغ دين در اقصي نقاط دنيا که براي آنان واجب است، امّا به آن اهميّت نميدهند.
قسم سوّم: کساني هستند که در رنج و سختي دنيا به آمده و بزرگ شدهاند و در اثر مشقّت زندگي، هيچگاه به فکرشان خطور نميکند که به دنبال هدايت و رستگاري بروند. بسياري از افراد حتّي در ايران، اصلاً به مخيّلۀ آنها راه نمييابد که کاري براي سعادت و دينداري خود بکنند و بخواهند از آتش جهنّم نجات يابند. آنان از وقتي به دنيا آمدهاند تا هنگام مرگ، با زحمت و سختي در دنيا زندگي کرده و به تعاليم ديني توجّهي نداشتهاند که بخواهند از آن شانه خالي کنند. اين افراد نيز اگر راهي براي هجرت و دريافت حقيقت نداشتهاند، جزو ميتضعفين هستند.
قسم چهارم: افرادي هستند که دچار جهل مرکّبند. اينگونه اشخاص، حق را به عکس فهميدهاند و با خذلان و کج فهمي، مسيري را طي کردهاند.
آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
جاهل به جهل مرکّب که جزء مستضعفين قرار دارد، فردي است که در مقدّمات کوتاهي نکرده است و معذور ميباشد. او راهي را به عنوان دين رفته است، امّا بهخاطر خذلاني که براي او ايجاد شده، نتوانسته حق و حقيقت را دريابد و البته در اين باره، لجبازي و تعصّب بيجا نيز نداشته است. بسياري از اهل سنّت، جاهل به جهل مرکّبند و نتوانستهاند، حقيقت را بيابند.
امّا اگر کسي دانسته و از روي عناد و لجاجت، خود را از هدايت الهي و از حقيقت دين محروم سازد، مستضعف محسوب نميشود. امروزه، وهّابيها، معمولاً معاند و لجوج هستند، امّا بسياري از اهل سنّت، چنين نيستند، بلکه بر اثر انحرافي که از سقيفۀ بني ساعده پديد آمده و در طول زمان، حق را اشتباه فهميدهاند، دچار جهل مرکّب شدهاند. آنان اگر در مقدّمات کوتاهي نکرده باشند، به جهنّم نميروند، همچنانکه به بهشت نيز نخواهند رفت؛ زيرا بهشت، براي اهل ولايت است و کسي ميتواند به آن وارد گردد که مهر ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بر کارنامۀ اعمال او خورده باشد و زير لواي حمد قرار گيرد.
https://www.fardanews.com گفتاری خواندنی از حضرت آیت الله العظمی مظاهری
فرمانده سپاه قائم آل محمد (عج) استان سمنان حضور گسترده مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال را خط بطلانی بر همه توطئههای دشمنان عنوان کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مهدیشهر، سردار حسن حسنزاده ظهر امروز در جمع گسترده مردم مهدیشهر در راهپیمایی 22 بهمن اظهار داشت: راهپیمایی امروز مردم و حضور گسترده آنان در این راهپیمایی پیامهای زیادی را به دشمنان این مرزوبوم و نیز دوستان این نظام و انقلاب اسلامی داد.
وی از ایستادگی و اقتدار مردم در نظام جمهوری اسلامی بهعنوان نخستین پیام راهپیمایان امروز به دشمنان داخلی و خارجی نام برد و افزود: امروز برای سی و نهمین بار متوالی دشمنان استکباری کشورمان به چشم خود دیدند که ملت ایران مانند روز نخست پیروزی انقلاب اسلامی پای انقلاب خود ایستاده است.
فرمانده سپاه قائم آل محمد (عج) استان سمنان تصریح کرد: امروز دشمنان مستکبر ایران و اسلام باید بدانند که کشورهای مسلمان و جبهه مقاومت جولانگاه آنان نبوده و باید چشم طمع خود را از این کشورهای مسلمان بردارند.
سردار حسنزاده امیدآفرینی و امید به آیندهای روشن را دومین پیام راهپیمایی امروز عنوان و با اشاره به اینکه این پیام برای دوستداران و دلسوزان این انقلاب بود تصریح کرد: حضور گسترده امروز مردم نویدبخش آیندهای روشی برای نظام و انقلاب اسلامی ما برای دلسوزان و دوستداران این انقلاب بود.
وی با اشاره به اینکه حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن امسال “سیلی محکمی” به فتنهگران داخلی و خارجی بود؛ از آن بهعنوان سومین پیام حضور گسترده مردم در راهپیمایی امروز نام برد و با بیان اینکه این پیام متوجه ضدانقلابها و منافقین و فتنه گران داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی بود تصریح کرد: مردم به دشمنان نظام این پیام را دادند که هرگاه این دشمنان بخواهند عرصه را بر انقلاب تنگ کنند؛ سیلی سختی از ملت بزرگ ایران میخورند.
فرمانده سپاه قائم آل محمد (عج) استان سمنان حضور مردم را باطلالسحر همه دشمنیها علیه انقلاب اسلامی ایران خواند و با بیان اینکه حضور مردم در صحنه برای حفظ و بقای انقلاب و بطلان همه توطئهها ضروری است عنوان کرد: امروز مردم بار دیگر با حضور خود بر همه توطئههای دشمنان خط بطلان کشیدند.
سردار حسنزاده با تأکید بر لزوم حل مشکلات معیشتی مردم از سوی مسئولان تأکید کرد: حضور پررنگ و معنیدار مردم در راهپیمایی امروز رسالت مسئولان کشور را سنگینتر کرد و نشان داد که ملت بزرگ و بصیر ایران با وجود همه مشکلات بار دیگر با حضورشان دین خود را به این نظام و انقلاب ادا کردند و اکنون نوبت مسئولان است که با عمل به وظایف خود مشکلات بهحق مردم را برطرف کنند.
آخرین نظرات