1.اگر خدا شريكى داشت
اگر پروردگارت شريكى مىداشت، فرستادگان آن شريك (يعنى پيامبران آن خدا ديگر) نزد تو مىآمدند.
2.انگيزه دورى از گناه
اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى كردن و گناه ورزيدن نترسانيده بود، باز هم واجب بود كه انسان، مرتكب هيچ گناهى نشود، تا به اين وسيله، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى كرده باشد.
3.زندگى دنيوى دليل زندگى اخروى
در شگفتم، از كسيكه زندگى اين دنيا را مىبيند، و باز زندگى دنياى ديگر (آخرت) را قبول ندارد.
4.در خلوت هم از گناه بپرهيزيد
در خلوت و تنهايى هم، از گناه و نافرمانى بپرهيزيد، زيرا همان كسى كه گناه شما را مىبيند (يعنى خداوند) خودش نيز درباره آن، داورى خواهد كرد.
5.رابطه عقل و گفتار
هنگامى كه عقل انسان كامل گردد، گفتارش كوتاه مىشود.
6.حق يكى است
هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، يكى از آن دو گمراهى (باطل) است.
7.جامعيت قرآن
سرگذشت نسلهاى پيشين شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آينده شما، و احكام و دستورات به امورى كه بين شما جارى است، همه در قرآن آمده است.
8.خشنودى از كار بدكاران
هر كس كه به كار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است كه در آن كار، با آنها همراهى كرده است، هر كس در كار نادرست همراهى كند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همكارى در آن كار نادرست، و گناه رضايت دادن به انجام آن.
9.لزوم شناخت رفيق راه و همسايه
يش از آنكه درباره راه بپرسى، درباره«رفيق راه» بپرس، و پيش از آنكه«خانه» انتخاب كنى درباره «همسايه» پرس و جو كن.
10. خودرايى و مشورت
شخص خود رأى به هلاكت ميرسد، و كسيكه با مردان برجسته و انديشمند مشورت كند، در عقل آنها شريك ميشود.
11 . فضيلت علم بر ثروت
دانش، از مال دنيا بهتر است، زيرا دانش نگهبان توست، ولى مال را تو بايد نگهبانى كنى. مال دنيا با بخشش كاسته ميشود، ولى دانش، براثر بخشش، رشد و فزونى مىيابد، و آنچه با مال دنيا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده، با تمام شدن مال، از بين ميرود.
12. آنچه بر خود نمىپسندى بر ديگران مپسند
آنچه كه براى خود دوست ميدارد، براى خود نمىپسندى، براى ديگران هم مپسند.
13. اندرز پذيرى
از كسانى مباش كه اندرز نمىپذيرند مگر هنگامى كه آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، باادب و ملايمت اندرز مىپذيرد، و چهار پايان هستند كه جز با كتك، فرمان نميبرند و به راه نمىآيند.
14. دوستى و خردمندى
دوستى و مهربانى با مردم، نيمى از عقل است.
15. پرهيز از دوستى با…
از دوستى با نادان بپرهيز، چون او ميخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زياد ميرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهيز، چون او تو را، هنگامى كه به شدت نيازمند او باشى رها ميكند، از دوستى با شخص بد كاره بپرهيز، چون او به ناچيزترين قيمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهيز، چون او، مانند سهراب، فريبت ميدهد. دور را در نظرت نزديك نشان ميدهد، و نزديك را دور جلوهگر ميسازد.
16. هشدار مژده است
كسى كه تو را هشدار ميدهد مانند كسى است كه به تو مژده مىدهد.
17. خودپسندى
خودپسندى، مانع از پيشرفت و رسيدن به كمال است.
18. اكرام خويشاوندان
اقوام و خويشاوندانت را گرامى و عزيز بدار.
19. بزرگترين عيب
بزرگترين عيب آن است كه: عيبى را كه خود نيز داراى، در ديگران، عيب بشمارى.
20. همت عالى و شكم پرورى
همت عالى، با سورچرانى و شكم پرورى، سازگار نيست.
21. آنچه دارى قدر بدان
نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى، در نظر من، از خواستن و جستجوى آنچه در دست ديگرى است، بهتر و دوست داشتنىتر است.
22. تنگدستى و پاكدامنى يا ثروت و زشتكارى
كارگرى، همواره با پاكدامنى، بهتر از داشتن ثروتى است كه با گناهكارى به دست آمده باشد.
23. همه كاره، هيچكاره
كسى كه به كارهاى پراكنده بپردازد، از يافتن راه حل صحيح براى آنها ناتوان مىماند.
24. احترام معلم
تيزى و برندگى زبانت را، به سوى كسى كه تو را سخنگو ساخته است مگير، و رسايى گفتار و قدرت بيان خود را، بر ضد كسى كه به تو قدرت گفتار آموخته است، بكار مبر.
25. ادب آموزى از بىادبان
براى آنكه ادب و آراستگى داشته باشى، همينقدر بس است كه از انجام آنچه در ديگران نمىپسندى، دورى كنى.
26. غيبت: كار ناتوانها
غيبت كردن، آخرين تلاش آدم ناتوان است.
27. ايمان و راستگويى
نشانه ايمان، آن است كه: راستگويى را، اگر چه به تو زيان برساند، مقدم بدارى.
28. چرا بنده ديگران ؟
بنده ديگرى مباش، كه خدا، تو را آزاده آفريده است.
29. شوخى و عقل
هيچكس شوخى نكرد، مگر آن كه، با پرداختن به شوخى، پارهيى از عقل خود را به دور انداخت.
30. كم بخشيدن يا نبخشیدن
از بخش اندك شرمنده مباش، زيرا هيچ ندادن از آن« بخشش اندك» نيز كمتر و ناچيزتر است.
31. ايمان چيست؟
از اميرالمؤمنين عليهالسلام، پر سيدند كه «ايمان چست»؟
فرمود: ايمان عبارت است: شناخت قبلى، اعتراف و اقرار به زبان، عمل با اعضاء و جوارح بدن.
32. ستيزهجويى
كسى را به ستيز دعوت مكن، اما اگر تو را به مبارزه دعوت كردند، براى دفاع از خود، جنگ را قبول كن. زيرا شخص ستيزه جو، ستمگر است، و ستمگر بر خاك مىافتد و مغلوب مىشود.
33. چه بسا كه يكبار خوردن
بسا كه يك خوردن چيزى، تو را از خوردن بسيارى از خوردنيهاى ديگر، محروم مىكند.
34. صبر و ظفر
شخص بردبار و شكيبا، پيروى را، سرانجام از دست نخواهد داد، هر چند روزگارى دراز بر او بگذرد.
35. ميانهرو تنگدست نمىشود
كسى كه در خرج كردن ميانهروى كند، تنگدست نمىشود.
36. تندخويى ديوانگى است
تندخوئى يك نوع ديوانگى است، زيرا تندخو پشيمان ميشود، و اگر پشيمان نشود، ديوانگىاش پابرجا و پايدار شده است.
37. حكمتهاى ايمان، نماز…
خداوند، ايمان را براى پاك شدن دلها از آلودگى كفر و شرك، و نماز را براى پاك بودن از سركشى و نافرمانى واجب كرد، زكوة را وسيلهايى براى روزى مستمندان، و روزه را وسيلهيى براى آزمايش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نيرومند شدن دين، و جهاد را براى شكوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منكر را براى باز داشتن افراد بىخرد، از كارهاى زشت و گناه آلود مقرر كرد.
38. در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شايد روزى با تو دشمن شود،
و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شايد او نيز، شايد با تو دوست شود.
39. نگاه به زيردستان
به افراد پائينتر از خود، زياد بنگر، كه اين نگريستنها، درهاىشكر گزارى را به روى تو باز مىكند.
40. معيار زشتى كارها
از كارى كه در نهان انجام مىشود، و در آشكار شرم آور است، بپرهيز و نيز از كارى كه اگر انجام دهندهاش، در باره آن بپر سند، يا انجام آن را انكار مىكند و يا بخاطر آن پوزش مىطلبد، دورى كن.
نهج البلاغه