مادر که عزم رفتن از این خانه دارد......
مادر که عزم رفتن از این خانه دارد
آرام آرام ای خدا جان می سپارد
هر شب کنار بستر او یک فرشته
می آید و زخم تنش را می شمارد
آلاله می ریزد به روی شانه هایم
بر سینه اش وقتی سرم را می فشارد
پهلو به پهلو می شود وقتی به بستر
امکان ندارد لاله سرخی نکارد
دیشب که گشتم پیکرش را خوب دیدم
یک عضو بی آسیب در پیکر ندارد
از روی دلسوزی برای گیسوانم
خم می شود تا شانه را بالا بیارد
پرواز مجروح صدایش بی سبب نیست
یک فاصله در استخوان سینه دارد
می گیرد از دستم لباس زخمی اش را
پیراهنی کهنه به جایش می گذارد
خاکستر پروانه ها بر دامن او
شام غریبان را برایم می نگارد
چشمان بابایم پر از ابر بهاری است
اما خجالت می کشد اینجا ببارد
علی اکبر لطیفیان
آخرین نظرات