روحانیون و اخلاص
آنچه درباره اخلاص در عمل و فات آن گفتیم , درباره روحانیون از اهمیت ویژه ای برخورداراست زیراایشان وابسته به نظام فکری و فرهنگی اسلام و عامل نشر و گسترش ارزشهای والای قرن هستند. بر روحانیون متعهد و مسوول ضروری است که دامن خود رااز هر ناخالصی دور سازند و در تمام مراحل زندگی و مسندهای علمی ,اخلاص را فرا راه خویش قرار دهند, که عزت و عظمت روحانیون در همین است .
امام صادق[ ع] فرمود:
من تعلم العلم و عمل به و علم لله , دعی فی ملکوت السماوات
عظیما, فقیل : تعلم لله و عمل لله و علم لله .
آن کس که در فراگیری علم و عمل به دانش خود و یاددان آن به دیگران خدا را در نظر داشته باشد, در ملکوت آسمانها, نامش به عظمت یاد می شود و گفته می شود که این شخص : تعلم و تعلیم و عملش فقط برای خدا بوده است .
از بیان به خوبی بدست می آید که دانشجوی حوزه و طالب علوم دینی باید در درس و بحث انگیزه و هدفی جز[ الله] نداشته باشد, و گرنه این خانه از پایه ویران است و جز تباهی عمر و خسران در دنیا و آخرت , نصیبی نخواهد داشت ازاین روست که بزرگان و پیشتازان حوزوی همواره به طلاب واهل علم ,اخلاص در عمل را گوشزد نموده و آن رااساس کار دانسته اند.
[خلوص نیت و جلب نظر خداوند متعال اسباب کار طلبه است …
اگرسعی و کوشش فراوان مقرون به نظر خالص و همراه با تقوی و تهجد کامل باشد شخص موفق می شود… کم کاری و تنبلی آفت انسان و نداشتن خلوص و تقوی آفت کارانسان است] 36 .
ممکن است مقاصدی همچون : مقام خواهی , مال دوستی , شهرت طلبی و دلخوشی به پیروان دبستگی به تعریف دیگران و مانند آن در ذهن واندیشه طلبه نفوذ کند که هر کدام از آنها روزنه ای است از مکاید و وساوس شیطان و هر چه زودتر و پخته تر بایداز آن , باایجاد صفت اخلاص , جلوگیری کرد,اگر چه این , دریای عمیقی است که غواصی ما هر و زبردست می طلبد که به سلامتی خود را به ساحل نجات برساند. شهید ثانی در کتاب منیه المرید می نویسد:
[ اگرانسان با خود بیندیشد و در خویشتن فرو رود و حقیق و ماهیت رفتار خود را تفتیش و بازرسی کند, می بیند که آمیزه اخلاص , دراعمال و رفتار اواندک و ناچیز می باشداما شائبه های فساد در عقیدت به اعمال او, روی آورده و عامل مخل به اخلاص , در رفتاراو رو به تزاید و تراکم نهاده است , بخصوص کسانی که دارای عنوان علم و دانشمند و دانشجو و متعلم هستند بیش از دیگران در معرض هجوم این عوامل مخل به اخلاص قرار دارند و بالاخص که انگیزه عمومی طلاب و دانشجویان و نیزاهل علم - در آغاز کار - در آغاز کار از مجموعه ای از شوائب مادی و دنیوی , فرم یافته است که عبارتنداز: جاه طلبی , مال اندوزی , نام آوری , لذت برتری جوئی , دلخوشی و شادمانی به مقام و منصب رهبری و داشتن پیروان زیاد و برانگیختن مدح دیگران و جلب و ستایش مردم به سوی خود. گاهی شیطان آنان را دچاراشتباه می سازد و می گوید: هدف شما دانشمندان و دانشجویان , عبارت از نشر دین و حمایت و دفاع از شریعت و آیین است که رسول گرامی اسلام آن را بنیاد نهاده است] .
بدین ترتیب می یابیم که حوزویان چگونه در خطر لغزش و فریب شیطان هستند و همواره باید خود را بیازمایند که اگر با افرادی از خود بهتر و عالم تر مواجه شوند چه احساسی خواهد داشت : مسرت ؟ و یاافسردگی ؟
اگرانگیزه یک عالم و دانشجو در تعلیم و تحصیل , منحصرا عبارت از دین و آیین خدا باشد, بی تردید در صورت مشاهده عالم و دانشمند دیگر که بااواشتراک مساعی کرده واو را در تعلیم و نشر دین , یاری می دهد, باید بسیار خوشحال گردد نه آن که دچار حالات دگرگونی و غیرت زنانه شود که چراارادتمندان و معاشرانش ازاو روی برتافته و به شخص دیگری روی آورده اند. لذا باید با پایدار شدن عالم دیگری این چنین , خدای را سپاسگزاری کند که او را با وجود چنان دانشمندی , مدد رسانده و دراداء وظیفه و تعلیم یاریش داده است.
اخلاص از کمالات عقل عملی است , که تحصیل آن است اما تبدیل آن به ملکه , بدون ریاضت و مجاهدت میسور نیست ازاینرو همواره باید به عواملی که این حالت اخلاص را درانسان تعمیق می بخشند,اندیشید و به دنبال آن عوامل گام برداشت . یکی از آن راهها, نشستن پای سخن استادی است مخلص که خود مراحل را پیموده و سخن از دل می گوید واز روی خلوص بیان می کند. بی شک اینگونه مجالس و محافل که در حوزه , کم و بیش , تحت عنوان[ درس اخلاق] موجوداست در تحصیل و رسوخ حالت اخلاص تاثیر چشمگیری خواهد داشت . دیگری , توجه به توصیه و دستورالعملهایی است که بزرگان حوزه نوشته و بعنوان ذخیره و یادگار برای ما باقی گذارده اند. مطالعه اینگونه آثار, که از روح پاک و نفس قدسی آنان برخاسته است , کم شایانی در تحصیل و تعمیق صفات شایسته واز آنجمله صفت و حالت [ اخلاص] به حوزویان خواهد کرد.
دراینجا گوش دل می سپاریم به سخن مرشد مخلصی که هنگام نوشتن این مقاله , خبر رحلت و عروجش جانمان را سوخت و قلم را تا مدتی از دستمام گرفت و درد فراقش , روحمان را آزرد. همان انسان مخلصی که سراسر عمرش را با نام و یاد خدا سپری کرد و به هیچ چیز جز خدا نمی اندیشید.او به هیچ قدرتی جز پروردگاراتکاء نداشت . آن انسان وارسته که به حق [روح خدا] بود در کالبد مردم و همان حسنه دهر و نسیم الهی که حضرت آیت الله العظمی اراکی , مدظلله العالی , وی رااینگونه می ستاید :
[آقای خمینی شخص نیک نفسی است که جای شک نیست , قسم می شود خورد بوالله که این مرد, نیک نفس آدمی است و هیچ غرضی دراو جز ترویج دین نیست]… .
آری این تحفه الهی و نعمت عظمی و لطف خفی باریتعالی دراین قرن , در یکی از تالیفاتش , به طلاب و حوزویان ,اینگونه سفارش به[ اخلاص] می کند:
[…پس ای عزیز در کارهای خود دقیق شو واز نفس خود در مل حساب بکش واو را در هر پیش آمدی استنطاق کن که آیااقدامش در خیرات و امور شریفه برای چیست ؟ دردش چیست ؟ که می خواهداز مسائل نماز شب سوال کند یااذکار آن را تحویل بدهد. می خواهد برای خدا مساله بفهمد. یا بگوید یا می خواهد خود رااهل آن قلمداد کند؟!… باید به خدای تعالی از شر نفس پناه ببریم که مکاید آن دقیق است ولی اجمالا می دانیم که اعمال ما خالص نیست .اگر ما بنده مخلص خدائیم چرا شیطان در مااینقدر تصرف دارد, با آن که او با خدای خود عهد کرده است که به[ عبادالله المخلصین] کار نداشته باشد. و دست بساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما: شیطان سگ درگاه خداست اگر کسی با خدا آشنا باشد به او عو نکند. پس اگر دیدی شیطان با تو سروکار دارد, بدان کارهایت از روی اخلاص نیست .
وای به حال طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و دیانت که وقتی چشم بگشایند وسلطان آخرت , خیمه بر پا کند, خود راازاهل معاصی کبیره , بلکه ازاهل کفر و شرک بدتر ببینند و نامه اعمالشان سیاه تر باشد] .
بیائیم واین هشدار قافله سالاراین راه را آویز گوشمان قرار دهیم و همچون او برای خدا باشیم و وقف دین او, در پی نام و نشان , چه این که هرکسی برای خدا و با خدا باشد, بی شک خدا با اوست و نام و آوازه و علاقه در دلها را نیز به او خواهد بخشید. یکی ازاساتید حوزه چنین موعظت می نماید:
[ از خصوصیات مشترک در میان علمای بزرگ اسلام , یکی اخلاص در عمل است . مهمترین چیز در نزد بزرگان ما خلوص نیت در تعلیم و تعلم , تالیف و تصنیف است .از مطالعه حالات آنان بخوبی به دست می آید که به کمتر چیزی تااین اندازه اهمیت می دادند. سعی می کردند که تمام کارهایشان برای خدا باشد مثلا نوشته اند:از میرداماد, بیست سال هیچ فعل مباحی دیده نشد یااز شهیداول مادام العمر, بعداز بلوغ , هیچ فعل مباحی صادر نگشت …این در سایه خلوص نیت امکان دارد. آنقدر به فکر خدا بودند و نیتی جز رضای او در سر نداشتند که تمام افعال به صورت مستحب در بیاید]