الف.استظهار از آیه کریمه
«المودة » به نظر برخی از لغت دانان، مصدر (11) و به نظر برخی از آنان، اسم مصدر است (12) و به معنای «محبت » (13) و «دوست داشتن » (14) آمده و برای بعضی از همخانواده های آن مانند «ودادة » و فعلی که از آن اشتقاق می شود، معنای تمنی و آرزوی چیزی را داشتن نیز ذکر شده است. (15)
به نظر می رسد به لحاظ آن که در متعلق این آیه کریمه، «فی » وجود دارد، اسم مصدر و به معنای محبت و دوستی است و الف و لام آن نیز الف و لام جنس است; زیرا اصل در الف و لام، جنس بودن است، مگر این که قرینه ای بر خلاف آن باشد که در این جا وجود ندارد.
کلمه «فی » از حروف جاره است و معانی متعددی همچون ظرفیت، مصاحبت، استعلا، تعلیل، معنای باء، معنای «الی » ، معنای «من » ، مقایسه، تعویض و تاکید برای آن ذکر شده. (16)
البته معنای غالب آن ظرفیت است، ولی ممکن است به لحاظ مناسبت متعلق و مدخول آن گفته شود: در این جا، به معنای مصاحبت یا «الی » است، ولی با توجه به آنچه زمخشری در این مورد اظهار داشته بعید نیست که در این جا نیز به همان معنای ظرفیت باشد، وی می گوید: اگر بگویی چرا گفته نشده است: «الا مودة القربی » یا «الا المودة للقربی » و معنای «الا المودة فی القربی » چیست، می گویم: آنان مکان برای مودت و مقری برای آن قرار داده شده اند; مثل این که بگویی: «لی فی آل فلان مودة » ; برای من در فلان خانواده مودتی است.باز در توضیح گفته است: «فی » مانند لام در «المودة للقربی » متعلق به مودت نیست، متعلق به محذوف است و تقدیر آن «الا المودة ثاتبة فی القربی و متمکنة فیها» است; (17) یعنی جزآن که درخواست می کنم مودتی را که ثابت در نزدیکان من و مکان یافته در آن ها باشد.
فیومی در مصباح، «قربی » و «قربة » و «قرابت » و «قرب » را مصدر «قرب » دانسته است و سپس در بیان فرق این کلمات می گوید: قرب در مورد مکان گفته می شود و قربت در مورد منزلت و «قربی » و «قرابت » در مورد رحم و خویشاوند به کار می رود (18) و در جمهره نیز «قریب شخص » به نزدیک وی از لحاظ نسب مادری یا پدری معنا شده است (19) و در منتهی الارب نیز به «نزدیک » و «خویش » ترجمه گردیده است. (20)
از آنچه نقل شد، نتیجه گرفته می شود که «قربی » مصدر است و به معنای نزدیکی در نسب و رحم می باشد.پس در صورتی که به معنای خویشاوند و شخص نزدیک در نسب به کار رود، نیاز به تقدیر دارد و همچنین برای افاده معنای جمع - یعنی خویشاوندان و نزدیکان - نیاز به تقدیر پیشوندی مانند «اولو» دارد تا به کمک آن، معنای جمع را افاده نماید، ولی ابن منظور به نقل از تهذیب در جمع «قریب » ، در مورد زنان، «قرائب » و در مورد مردان، «اقارب » را ذکر می کند و می گوید: اگر «قربی » گفته شود نیز جایز است. (21)
از این گفته، استفاده می شود که بدون تقدیر نیز ممکن است به معنای نزدیکان و خویشاوندان باشد، ولی چون معنایی است غیر مشهور، نیاز به قرینه دارد.
الف و لام در «القربی » نیز با قطع نظر از روایات، ظهور دارد که الف و لام جنس است، ولی با توجه به روایاتی که «القربی » را به افراد خاصی مخصوص می کند، ممکن است گفته شود: الف و لام آن عهد است و اشاره دارد به افرادی که بین خدای متعال و نبی اکرم صلی الله علیه وآله معهود و شناخته شده بوده اند و ما برای شناختن آن افراد باید به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و یا سخنان آن حضرت مراجعه نماییم.البته این در صورتی است که روایات بر اختصاص و انحصار «القربی » به افراد خاص دلالت داشته باشد و در غیر این صورت، منافاتی ندارد که الف و لام جنس باشد و آیه مطلق نزدیکان حضرت را شامل شود و روایات هم افراد برجسته ای از آنان را یادآور گردد.
در جمله ای که مشتمل بر استثنا باشد، فعل متعلق به آنچه پس از استثنا آمده همان فعلی است که پیش از آن وجود دارد، با این تفاوت که از نظر نفی و اثبات، عکس یکدیگرند.بنابراین، فعل متعلق به «المودة » همان فعل «اسالکم » است که در جمله مستثنا منه به صورت منفی آمده و به قرینه این که گوینده این کلام و درخواست کننده مودت، نبی اکرم صلی الله علیه وآله است، به مناسبت حکم و موضوع، استظهار می شود که مقصود از «القربی » خویشاوندان و نزدیکان آن حضرت است; زیرا مودت آنان مناسبت دارد که اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد، هرچند استثنا منقطع باشد و اجر، هم اجر مجازی باشد که نفعش به آن حضرت باز نگردد.اما مودت هر کس با خویشاوندان خود - که به اصطلاح، «صله رحم » نامیده می شود - مناسبتی ندارد که اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد.
با بیان مزبور، آیه کریمه ظهور پیدا می کند در این که مورد درخواست، مودت به نزدیکان نسبی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله باشد، اما این که مقصود مطلق نزدیکان نسبی آن حضرت است یا افراد خاصی از آن هاست، مطلبی است که پس از مراجعه به روایات، می توان درباره آن نظر داد.بلی، با قطع نظر از روایات اطلاق، آیه شریفه شامل همه خویشاوندان نزدیک آن حضرت می شود.
ب.روایات
روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی در معنای این آیه کریمه و بیان مقصود از «القربی » در بسیاری از کتاب های حدیث و تفسیر وجود دارد که توجه به آن روایات هرگونه شبهه و تردیدی را نسبت به مفاد آیه کریمه برطرف می کند.مرحوم آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله در تعلیقه بر کتاب احقاق الحق، از 46 نفر از بزرگان اهل سنت که روایات مربوط به این آیه کریمه را با سندهای متعدد در کتاب های خود آورده اند نام می برد. (22)
محدث خبیر، سید هاشم بحرانی رحمه الله، نیز در کتاب غایة المرام، هفده روایت از طریق عامه و 22 روایت از طریق خاصه در این مورد نقل کرده است. (23)
عالم بزرگ اهل تسنن، ابوالقاسم حاکم حسکانی، در کتاب شواهد التنزیل 22 روایت را در ذیل این آیه کریمه گردآورده است که 16 حدیث آن مناسب با معنای اول است; زیرا «القربی » را به خویشاوندان نبی اکرم صلی الله علیه وآله معنا و بر آن ها تطبیق داده است و در 7 حدیث به نام علی و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام تصریح شده (24) و در پاورقی آن نیز 25 روایت در این مورد ذکر گردیده است.در تفسیر نورالثقلین نیز 22 روایت از کتاب های خاصه جمع آوری شده است (25) که همه آن ها با مضامین گوناگون دلالت می کند بر این که مقصود از «القربی » اقربای نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و معنای صحیح در تفسیر آیه کریمه، همان معنای اول است.اینک سه نمونه از این روایات ذکر می شود:
1.روایت ابن عباس: احمد بن حنبل با سند متصل از ابن عباس چنین روایت می کند: زمانی که «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » نازل شد، گفتند: ای رسول خدا، قرابت «خویشان نزدیک » تو، که مودت آنان بر ما واجب شده است، چه کسانی هستند؟ فرمود: علی و فاطمه و پسرانشان. (26)
از این روایت به خوبی نمایان است که برای مسلمانان آن زمان معلوم بوده مقصود از «القربی » در این آیه کریمه، قرابت (خویشان نزدیک) نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و سؤال آنان از تعیین افراد آن بوده است و از این که حضرت در پاسخ سؤال آنان در مقام بیان افرادی از خویشاوندان خود، که در این آیه منظورند، فقط همان چهار بزرگوار را نام می برد، معلوم می شود که در این آیه از خویشاوندان حضرت در آن زمان خصوص آن چهار نفر مراد بوده اند و به اصطلاح، روایت، به اطلاق مقامی دلالت می کند که جز آن چهار نفر هیچ یک از خویشاوندان حضرت که در آن زمان موجود بوده اند مشمول این آیه کریمه نبوده اند; زیرا اگر غیر از آنان شخص دیگری از افراد موجود در آن زمان مراد می بود، پیامبر صلی الله علیه وآله نام او را نیز ذکر می فرمود و با توجه به این بیان دلالت روایت بر صحت معنای اول آشکار می باشد.
ب.روایت اسماعیل بن عبد الخالق:
شیخ کلینی رحمه الله با سند صحیح از اسماعیل بن عبدالخالق چنین روایت می کند: ابوعبدالله (امام جعفر صادق علیه السلام) در حالی که من می شنیدم، به ابوجعفر احول فرمود: از بصره آمدی؟ گفت: بلی…فرمود: اهل بصره درباره آیه «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » چه می گویند؟ گفتم: فدایت شوم! آن ها می گویند که این آیه برای اقارب رسول خدا صلی الله علیه وآله است.فرمود: دروغ گفته اند; در خصوص ما اهل بیت (علی و فاطمه و حسن و حسین، اصحاب کساء علیهم السلام) نازل شده است. (27)
این روایت را حمیری در قرب الاسناد نیز بدون لفظ «خاصة » ذکر نموده است (28) و دلالت آن بر حصر از روایت پیشین آشکارتر است; زیرا با صراحت، شمول آیه از سایر اقارب نفی شده و تصریح به نام «اصحاب کساء» به دنبال ضمیر «نا» و کلمه «اهل بیت » مانع شمول آن دو کلمه نسبت به سایر امامان علیهم السلام است.
ج.روایت عبدالله بن عجلان: محمدبن یعقوب کلینی رحمه الله با سند متصل از عبدالله بن عجلان روایت کرده است: ابوجعفر (امام محمد باقر علیه السلام) در مورد قول خدای تعالی (قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) فرمود: ایشان همان امامان هستند. (29)
احمد بن محمد برقی رحمه الله در کتاب محاسن، این روایت را چنین آورده است: … ایشان همان امامانی هستند که صدقه نمی خورند و برای آنان حلال نیست. (30)
مقصود از امامان در این دو حدیث، امامان معصوم علیهم السلام هستند و این دو روایت با صراحت، تعمیم «القربی » به سایر امامان معصوم علیهم السلام را اثبات می کند.جمع بین این روایات و روایاتی که بر حصر «قربی » در چهار نفر (علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام) دلالت می کرد، به این صورت است که در زمان نزول آیه شریفه، خصوص آن چهار بزرگوار مصداق آیه کریمه بوده اند، ولی پس از آن آیه کریمه بر امامان دیگر نیز تطبیق و تاویل شده و - به اصطلاح - تنزیل آیه کریمه خصوص آن چهارنفر و تاویل آن سایر امامان معصوم علیهم السلام است.
به هر حال، از این روایات و سایر روایاتی که در این مورد وجود دارد، به خوبی استفاده می شود که مقصود از «القربی » در این آیه کریمه، امامان معصوم علیهم السلام است و مودت آنان بر همه مسلمانان واجب می باشد.
بخاری و مسلم هر دو در صحیح خویش نقل کرده اند که سعید بن جبیر «القربی » را به قربای آل محمد صلی الله علیه وآله تفسیر و تاویل کرده است. (31)
در تفسیر ثعلبی و الفصول المهمه مالکی و المناقب ابن مغازلی نقل شده که ابن عباس در ذیل این آیه کریمه فرموده است: مودت برای آل محمد صلی الله علیه وآله است. (32)
مقصود از کلمه «آل » در کلام این دو مفسر نیز همان امامان معصوم علیهم السلام است; زیرا در غیر این صورت، کلام آنان مخالف با روایاتی است که دلالت بر اختصاص آیه کریمه به آنان دارد.
با توجه به این روایات، یقین حاصل می شود که معنای صحیح آیه کریمه همان وجه اول است که مفسران شیعه اختیار کرده اند و سایر وجوهی که در کتاب های تفسیر در معنای آیه کریمه ذکر شده همه ناصحیح است.برای تکمیل بحث، وجوه دیگر بررسی و نادرستی آن ها بیان می گردد:
نادرستی وجه دوم
معنایی که در وجه دوم از حسن بصری نقل کرده اند، با توجه به موارد ذیل بطلانش آشکار است و نمی توان آیه کریمه را بر آن حمل نمود:
1. «قربی » در لغت، به معنای نزدیکی در نسب است و استعمال آن به معنای «قریب به خدا» مخالف معنای لغوی آن است.فیومی در مصباح گفته است: «قرب » در مورد مکان گفته می شود و «قربت » در مورد منزلت و «قربی » و «قرابت » در مورد رحم به کار می رود. (33)
در قرآن کریم نیز سیزده مورد کلمه «قربی » همراه با پیشوندهایی از قبیل «ذی » ، «ذوی » ، «اولوا» در مورد خویشاوندان و نزدیکان نسبی به کار رفته (34) و در مورد نزدیکی و تقرب به خدا هیچ استعمال نشده است.در مورد تقرب و نزدیکی به خدا، کلمه «قربة » و «قربات » ، که جمع آن است، به کار رفته (35) و اگر در این آیه نیز مقصود، تقرب و نزدیکی به خدا می بود، کلمه «قربة » با «قربات » به کار می رفت.
2.در صورتی که «قربی » به معنای تقرب باشد، «مودت » نیز باید به معنای مصدری باشد تا به دوست داشتن تقرب به خدا معنا شود و در این صورت، وجه مناسبی برای کلمه «فی » وجود ندارد; زیرا برای بیان دوست داشتن تقرب در زبان عربی به حرف ربط «فی » نیازی نیست و دوست داشتن در تقرب به خدا نیز معنای مناسبی نخواهد بود، مگر این که گفته شود: منظور دوست داشتن یکدیگر است در تقرب به خدا و انجام اعمالی که موجب قرب به خداست.این معنا را هرچند بعضی گفته اند، ولی مناسب با کلمه مودت نیست و در این صورت، می بایست کلمه «التواد» به کار می رفت.
3.دلیل دیگر بر نادرستی این تفسیر وجود روایات فراوانی است که در معنای «قربی » و تفسیر آن به «آل محمد» و به خصوص حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام از طریق عامه و خاصه نقل شده است.
نادرستی وجه سوم
معنایی که در وجه سوم برای آیه کریمه بیان گردیده است و به ضحاک و مجاهد و سدی و برخی دیگر نسبت داده شده عبارت است از این که پیامبر صلی الله علیه وآله به مشرکان بفرماید: من بر تبلیغ خود مزدی از شما درخواست نمی کنم، جز این که مرا به سبب قرابتی که بین من و شما هست، دوست بدارید و این معنا از جهاتی مرجوح، بلکه غیرقابل قبول است:
1.طبق این معنا مخاطب در آیه کریمه، خصوص مشرکان قریش و کسانی هستند که یک نحوه قرابت نسبی با نبی اکرم صلی الله علیه وآله دارند، در صورتی که این مطلب خلاف ظاهر خطاب عام آیه کریمه و تخصیص بلامخصص است; زیرا شان نزول و روایتی که در تایید این معنا ذکر شده مستند معتبری ندارد.
2.بنابراین معنا، کلمه «فی » باید به معنای سببیت و تعلیل باشد و این نیز مجاز و خلاف ظاهر است و نیاز به دلیل و قرینه دارد و قرینه و دلیل معتبری بر آن وجود ندارد.
3.در فرضی که مشرکان ایمان نیاورده اند و دعوت و تبلیغ پیامبر صلی الله علیه وآله را نه تنها خیری برای خود به شمار نمی آورند، بلکه آن را شر می پندارند و وجود مبارک آن حضرت را مزاحم خود تلقی می کنند، مناسبتی ندارد که حضرت بفرماید: «لا اسالکم علیه اجرا» ; از شما پاداش نمی خواهم، طرح این مطلب در جایی مناسبت دارد که عملی از سوی درخواست کننده به نفع مخاطبان انجام گرفته باشد، مخاطبان هم آن را قبول داشته باشند.در غیر این صورت، طرح این کلام با تمسخر و استهزای مخاطبان مواجه می شود و با لحنی خنده آمیز خواهند گفت: مگر بنا بوده ما اجر و مزدی به تو بدهیم! تو چه کرده ای که استحقاق مزد داشته باشی؟ !
4.درخواست مودت از مشرکانی که به حضرت کافرند، هرچند به لحاظ قرابت باشد، امری است غیرمعقول و حاکی از ضعف و ذلتی برای درخواست کننده که ساحت مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله اجل و اشرف از آن است.
5.این معنا با روایات فراوانی که در معنای «قربی » و در شان نزول آیه کریمه در کتب عامه و خاصه وجود دارد، ناسازگار است.
نادرستی وجه چهارم
همان گونه که بیان شد.ظاهر عبارت میبدی آن است که وی هر سه معنا را برای آیه کریمه صحیح می داند و این نظر علاوه بر اشکالاتی که در ابطال معنای دوم و سوم بیان شد، اشکال دیگری را به خود متوجه می سازد و آن این که چگونه ممکن است هر سه معنا از آیه کریمه اراده شود و حال آن که بین آن ها مباینت کامل وجود دارد؟ بلی، اگر هر سه از مصادیق یک معنای عام و جزئیات یک معنای کلی بودند، دلالت آیه بر هر سه معنا ممکن بود، ولی چنین نیست; بنابر معنای اول، مراد از «قربی » اقربا و نزدیکان خاص نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و کلمه «قربی » یا با تقدیر پیشوند «اولوا» و «ذوی » و یا به لحاظ این که جمع قریب است به معنای وصفی استعمال شده و بنابر معنای دوم «قربی » به معنای تقرب و نزدیک شدن به خداست و به معنای مصدری می باشد و بنابر معنای سوم، به معنای قرابت و خویشاوندی مشرکان با نبی اکرم و به معنای مصدری یا اسم مصدری است و این سه معنا کاملا باهم مباینت دارند و اراده هر سه معنا از کلمه «قربی » مستلزم استعمال لفظ در بیش از یک معنا می باشد که بنابر بعضی از مبانی، غیرممکن و بنابر بعضی از مبانی، غیر متعارف است.همچنین مراد از «مودت » در معنای اول، دوستی مسلمانان با اقربای ویژه نبی اکرم صلی الله علیه وآله و در معنای دوم، دوست داشتن قرب به خدا یا اعمال موجب قرب به خدا و در معنای سوم، دوستی مشرکان با نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و از این نظر نیز جمع بین این سه معنا ممکن نیست.
نادرستی وجه پنجم
در این وجه، «المودة فی القربی » به دوستی مؤمنان با یکدیگر و ارتباط نیکو داشتن با خویشاوندانشان معنا می شود.این معنا اولا، با ظاهر آیه کریمه، که درخواست کننده، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سخن از اجر تبلیغ اوست سازگاری ندارد.مناسبت حکم و موضوع اقتضا می کند که منظور از «قربی » خویشاوندان و نزدیکان پیامبر صلی الله علیه وآله باشد; زیرا مودت آنان است که مناسبت دارد اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد، نه مودت هر کسی با خویشاوندان خود که «صله رحم » نامیده می شود.
ثانیا با روایاتی که «قربی » را به خویشان نزدیک پیامبر صلی الله علیه وآله (علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) تفسیر کرده ناسازگار است.
نادرستی وجه ششم
وجه ششم (جز این که با عمل صالح و اطاعت ها به خدا تقرب بجویید) نیز معنایی کاملا بیگانه از لفظ آیه کریمه (الا المودة فی القربی) است; کلمه «المودة » ، که در لفظ آیه ذکر شده، در این معنا، نادیده گرفته شده «قربی » در این وجه، به «تقرب » معنا شده و حال آن که نه در لغت چنین معنایی برای آن بیان شده و نه در قرآن کریم در چنین معنایی به کار رفته است.در این معنا، کلمات عمل صالح، اطاعت ها، به خدا وجود دارد و حال آن که هیچ کدام در لفظ آیه نیست.آنچه در این وجه ذکر شده، معنای «الا ان تتقربوا الی الله بالطاعات و العمل الصالح » است، نه معنای «الا المودة فی القربی » . افزون بر بیگانه بودن از لفظ آیه، این وجه با روایات تفسیر کننده «قربی » نیز مخالفت دارد.
بنابراین، حق همان معنایی است که در وجه اول بیان شد; زیرا تنها این معناست که با ظاهر آیه کریمه و روایات مفسر آن موافق است و این، معنایی است که تمام مفسران شیعه و جماعتی از مفسران اهل تسنن نیز آن را صحیح دانسته اند.
طبق این معنا، مودت علی، فاطمه و حسن و حسین و سایر امامان معصوم علیهم السلام بر همه مؤمنان واجب است; زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله به فرمان خدای متعال، آن را به عنوان اجر تبلیغ و رسالت خویش مطالبه نموده.البته با توجه به آیه «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم » (سباء: 47) (بگو آن مزدی را که از شما خواسته ام به نفع خود شماست) و آیه «قل ما اسالکم علیه من اجرا الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» (فرقان: 57) (بگو بر این [تبلیغ] مزدی نمی خواهم، مگر از کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد)، معلوم می شود که اولا، در این درخواست اجر، نفع پیامبر صلی الله علیه وآله و خویشاوندان آن حضرت موردنظر نبوده نفع خود مؤمنان در آن بوده است.ثانیا، این درخواست برای این بوده است که مؤمنان از راه خدا منحرف نشوند و مودت با خویشان ویژه پیامبر صلی الله علیه وآله آنان را از گم راهی بیمه کند; زیرا مودت با آنان موجب می شود که از راه آنان - که همان راه مستقیم است - جدا نشوند به عقاید آنان معتقد شوند و از اخلاق ورفتار آنان پیروی نمایند.
این بیان نیز دلیل دیگری است بر این که در این آیه، مطلق خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وآله مراد نیست، خویشاوندان معصوم آن حضرت مراد است; زیرا مودت با خویشاوندان معصوم آن حضرت است که افراد را از گم راهی بیمه می کند و از انحراف مصون می دارد و بر این اساس، عصمت افرادی که در روایات از مصادیق این آیه به شمار آمده اند نیز ثابت می شود.
پی نوشت ها:
1- حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی رحمه الله، متوفای 726
2- حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، مؤسسة دارالهجرة، 1407 ق، ص 175
3- شیخ طوسی فرموده است: «فقال علی بن الحسین علیه السلام و سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب معناه “ان تودوا قرابتی” و هوالمروی عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام » و پس از ذکر دو وجه دیگر در معنای آن فرموده است: «والاول هوالاختیار عندنا و علیه اصحابنا.» (التبیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 158 و 159) آلوسی، یکی از مفسران معروف اهل تسنن، گفته است: «و ذهب جماعة الی ان المعنی لا اطلب منکم اجرا لا محبتکم اهل بیتی و قرابتی و فی البحر (البحرالمحیط فی التفسیر) انه قول ابن جبیر و السدی و عمرو بن شعیب » (روح المعانی، ج 25، ص 31) ابوحیان اندلسی پس از ذکر این معنا، گفته است: علی بن حسین بن علی بن ابی طالب این معنا را فرموده و در هنگام اسیری به شام به این آیه استشهاد کرده است و این، سخن ابن جبیر، سدی و عمرو بن شعیب است. (البحرالمحیط فی التفسیر، ج 9، ص 334 و 335) ابوالفتوح رازی گفته است: عبدالله بن عباس و سعید بن جبیر و عمروبن شعیب وابوجعفر وابوعبدالله علیهما السلام گفتند: معناآن است که من از شما هیچ مزد طمع ندارم، الا آن که اهل البیت و خویشان مرا دوست دارید. (روح الجنان و روح الجنان ج 10 ص 48) ;
4- 5- ر.ک.به: البحرالمحیط فی التفسیر/روح المعانی/روح الجنان و روح الجنان/التبیان فی تفسیر القرآن.
6- ر.ک.به: ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج 9، ص 23 و 24
7- ر.ک.به: التبیان فی تفسیر القرآن
8- ر.ک.به: البحرالمحیط فی التفسیر/روح المعانی
9- ر.ک.به: التبیان فی تفسیر القرآن
10- روح المعانی
11- خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج 8، ص 99/عبدالرحیم صفی پور، منتهی الارب، ج 4، ص 1305
12- احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 653/محمد ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 453
13- احمد ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 6، ص 75، العین/المصباح المنیر
14- منتهی الارب
15- مقاییس اللغه، ج 6، ص 75/مفردات راغب، ص 516
16- ر.ک.به: احمد معصومی، مهذب مغنی اللبیب، ص 99
17- محمودزمخشری، الکشاف، ج 4، ص 219
18- فیومی، پیشین، ص 49
19- محمد بن درید، جمهرة اللغة، ج 1، ص 324
20- صفی پور، پیشین
21- ابن منظور، پیشین، ج 11، ص 84
22- آن افراد نامبردگان ذیل می باشند:
1.احمد بن حنبل (متوفای 241) در فضائل الصحابه; 2.بخاری (متوفای 253 یا 256) در صحیح; 3.محمدبن جریر طبری (متوفای 310) در تفسیر ش، ج; 4.حاکم نیشابوری (متوفای 405) در مستدرک; 5.زمخشری (متوفای 528) در کشاف; 6.خوارزمی (متوفای 568) در مقتل الحسین علیه السلام; 7.ابن اثیر (متوفای 606) در جامع الاصول; 8. فخر رازی (متوفای 606) در تفسیر ش; 9.ابن بطریق (متوفای قرن ششم) در العمدة; 10. محمدبن طلحه شافعی (متوفای 654) در کتاب مطالب السؤول; 11.محمدبن یوسف گنجی در کفایة الطالب; 12.بیضاوی (متوفای 683) در تفسیر ش; 13.محب الدین طبری (م 694) در ذخائرالعقبی; 14.علامه نسفی (م 701) در تفسیر ش; 15.حموینی (م 722) بنابر نقل کفایة الخصام; 16.صاحب مناقب فاخره; 17.نظام الدین قمی نیشابوری (م 728) در تفسیر ش; 18.ابوحیان (م 724) در بحرالمحیط; 19.ابن کثیر (م 774) دمشقی در تفسیر ش; 20.هیثمی (متوفای 807) در مجمع الزوائد; 21.علاءالدین کوکنی (متوفای 835) در تفسیر ش و تبصیرالرحمن; 22.ابن حجر عسقلانی (متوفای 835) در الکاف الشاف; 23. ابن صباغ مالکی در فصول المهمه; 24.سیوطی (متوفای 911) در الدرالمنثور; و الاکلیل، و احیاء المیت; 25.غیاث الدین خواندمیر (متوفای 942) در حبیب السیر; 26.ابن حجر هیثمی (متوفای 974) در الصواعق المحرقه; 27.خطیب شریینی (متوفای 977) در تفسیر سراج المنیر; 28.العلامة البرکوی (متوفای 981) در شرح اربعین حدیث; 29.میر محمد صالح کشفی در مناقب مرتضوی; 30.حمیدبن احمد محلی در حدائق الوردیه; 31.مولی حسین کاشفی در روضة الشهداء و در مواهب; 32.محمدبن عامر شبراوی (متوفای 1172) در الاتحاف; 33.شیخ محمدصبان (متوفای 1206) در اسعاف الراغبین; 34.شوکانی (متوفای 1250) در فتح القدیر; 35.سید محمود آلوسی (متوفای 1270) در روح المعانی; 36.صاحب کتاب ارجح المطالب، ص 62; 37.شیخ سلیمان قندوزی در ینابیع المودة; 38.جمال الدین برزندی بنابر آنچه که در فلک النجاة است; 39. طبرانی; 40.ابن ابی حاتم در تفسیرش; 41.حاکم در مناقب; 42.واحدی نیشابوری در الوسیط; 43.الحقانی 44.شبلنجی در نورالابصار; 45.علامه سید صدیق حسن خان در هدایة السائل فی ادلة المسائل; 46.شهاب الدین حسینی الشافعی حضرمی در رشفة الصادی; 47. محمد محمود حجازی در تفسیر الواضح; 48.عبدالکافی حسنی تونسی در سیف المسلول; 49.علامه علوی در کتاب قول المفصل; (ر.ک.به: نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 3، ص 2- 18)
23.سیدهاشم بحرانی، غایة المرام، ط قدیم، ص 306- 310
24- عبیدالله بن عبدالله حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 189- 196، حدیث 822 تا 828 و احادیث 835 و 836 و 837 و 838 و 840 و 841 و 842 و 843 و 844 نیز مناسب با معنای اول است.
25- عبدعلی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج 4، ص 570 تا 578، احادیث 59، 61، 62، 63، 64، 65، 66، 67، 68، 69، 70، 71، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85
26- غایة المرام، ط قدیم، ص 306 حدیث اول به نقل از: مسند احمد بن حنبل; این روایت در تفسیر ثعلبی، فرائد السمطین حموینی، حلیة الابرار ابونعیم، الفصول المهمة مالکی، والمناقب المفاخرة فی العترة الطاهرة از کتاب های اهل تسنن و مجمع البیان طبرسی رحمه الله نیز با اندک تفاوت لفظی نقل شده است.ر.ک.به: غایة المرام، ص 306 حدیث چهارم و ص 307 حدیث دهم و سیزدهم و چهاردهم و هفدهم و ص 310 حدیث نوزدهم.
27- محمدبن یعقوب کلینی، روضه کافی، ترجمه رسولی محلاتی، ص 134، حدیث 66
28- غایة المرام، ص 307، حدیث 3 به نقل از قرب الاسناد
29- غایة المرام، ص 307، حدیث اول
30- غایة المرام، ص 309، حدیث 13 به نقل از المحاسن برقی
31- محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 6، ص 37/غایة المرام، ص 306، حدیث 2 به نقل از صحیح بخاری و صحیح مسلم/تفسیر طبری، ج 25، ص 16/الدرالمنثور، ج 6، ص 5
32- غایة المرام، ص 306، حدیث 6، ص 307، حدیث 15 و 16 به نقل از تفسیر ثعلبی، فصول المهمه مالکی، المناقب ابن مغازلی
33- المصباح المنیر، ص 653
34- سوره های بقره: 83 و 177; نساء: 8 و 36; مائده: 106; انعام: 152; توبه: 113; نحل: 90; اسراء: 26; نور: 22; روم: 38; فاطر: 18; حشر: 7
35- توبه:99
/www.hawzah.net/
صفحات: 1· 2