دیدگاه اسلام در مورد احترام به پدر و مادر چیست؟
گر چه عواطف انسانى و مساله حق شناسى، به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است، ولى از آنجا که اسلامحتى در مسایلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح درمى یابد، سکوت روا نمى دارد، بلکه به عنوان تاکید در این گونه موارد دستورات لازم را صادر مى کند در مورد احترام والدین آن قدر تاکید کرده است که در کمتر مساله اى دیده مى شود. به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى کنیم:
الف ـ در چهار سورهاز قرآنمجید، نیکى به والدین، بلافاصله بعد از مساله توحید قرار گرفته، این هم ردیف بودن دو مساله بیانگر این است که اسلامتا چه حدّ براى پدر و مادر احترام قایل است. در سوره«بقره» آیه83 مى خوانیم: «لاتَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً». و در سوره«نساء» آیه36: «وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْیاً وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً». و در سوره«انعام» آیه151 مى فرماید: «اَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْیاً وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً». و در سوره«اسراء» آیه23 نیز، این دو را قرین با هم مى بینیم: «وَ قَضى رَبُّکَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً».
ب ـ اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآنو هم روایات صریحاً توصیه مى کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است. در سوره«لقمان» آیه15 مى خوانیم: «وَ اِنْ جاهَداکَ عَلى اَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوف»؛ (اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوى، اطاعتشان مکن، ولى در زندگى دنیا به نیکى با آنها معاشرت نما)!
ج ـ شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآنمجید، در ردیف شکرگزارى در برابر نعمت هاى خداقرار داده شده، چنان که مى خوانیم: «اَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ».(1) با این که نعمت خدابیش از آن اندازه است که قابل احصاء و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى باشد.
د ـ قرآن، حتى کمترین بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لَوْ عَلِمَ اللّهُ شَیْیاً هُوَ اَدْنَى مِنْ اُفّ لَنَهى عَنْهُ وَ هُوَ مِنْ اَدْنَى الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ اَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ اِلى والِدَیْهِ فَیُحِدَّ النَّظَرَ اِلَیْهِم»؛ (اگر چیزى کمتر از اف وجود داشت خدااز آن نهى مى کرد (اف همانطور که گفتیم کمترین اظهار ناراحتى است) و این حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر است، و از این جمله، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر کردن مى باشد).(2)
هـ ـ با این که جهاد، یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است، مادام که جنبه وجوب عینى پیدا نکند، یعنى داوطلب به قدر کافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است، و اگر موجب ناراحتى آنها شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: مردى نزد پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) آمده عرض کرد: من جوان با نشاط و ورزیده اى هستم و جهادرا دوست دارم ولى مادرى دارم که از این موضوع ناراحت مى شود، پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: «ارْجِعْ فَکُنْ مَعَ والِدَتِکَ فَوَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لاَ ُنْسُهَا بِکَ لَیْلَهً خَیْرٌ مِنْ جِهاد فِی سَبِیلِ اللّهِ سَنَه»؛ (برگرد و با مادر خویش باش، قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث ساخته است، یک شب مادر با تو مانوس گردد از یک سال جهاددر راه خدابهتر است»!(3) ولى، البته هنگامى که جهاد، جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى پذیرفته نیست، حتى نارضایى پدر و مادر. در مورد سایر واجبات کفایى و همچنین مستحبات، مساله همان گونه است که در مورد جهاد گفته شد.
و ـ پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: «اِیّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوالِدَیْنِ فَاِنَّ رِیحَ الْجَنَّهِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ اَلْفِ عام وَ لا یَجِدُها عاقٌّ»؛ (بترسید از این که عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شوید، زیرا بوى بهشتاز هزار سال راه به مشام مى رسد، ولى هیچ گاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند، نخواهد رسید).(4) این تعبیر اشاره لطیفى به این موضوع است که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى توانند به آن نزدیک شوند. «سید قطب» در تفسیر«فى ظلال» حدیثى به این مضمون از پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) نقل مى کند که: مردى مشغول طواف، مادرش را بر دوش گرفته طواف مى داد، پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) را در همان حال مشاهده کرد، عرض کرد: آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم؟ فرمود: «نه حتى جبران یکى از ناله هاى او را (به هنگام وضع حمل) نمى کند»!(5)
در پایان این بحث، ذکر این نکته را لازم مى دانیم: گاه مى شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى و یا خلاف شرع به انسان مى کنند، بدیهى است اطاعت آنها در هیچ یک از این موارد لازم نیست، ولى با این حال باید با برخورد منطقى و انجام وظیفه امر به معروف در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد.
سخن خود را در این زمینه با حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) پایان مى دهیم: کسى نزد پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) آمد و از حق پدر و فرزند سوال کرد، فرمود: «لا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ وَ لایَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لایَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لایَسْتَسِبُّ لَه»؛ (باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم!)، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشیند، و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى!)).(6)، (7)
پی نوشت:
(1). سوره لقمان، آیه 14.
(2). «جامع السعادات»، جلد 2، صفحه 258؛ «بحار الانوار»، جلد 71( يا 74)، صفحه 64.
(3). «جامع السعادات»، جلد 2، صفحه 260؛ «بحار الانوار»، جلد 71( يا 74)، صفحه 59.
(4). «جامع السعادات»، جلد 2، صفحه 257؛ «بحار الانوار»، جلد 71( يا 74)، صفحه 61.
(5). «فى ضلال»، جلد 5، صفحه 318.
(6). «نور الثقلين»، جلد 3، صفحه 149.
(7). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 12، ص 95.
آخرین نظرات