وصلِ یار نبض هستی لرزه بر رگهای کوهِ نور زد باغبان انبیاء گل نغمهای مسرور زد چشمِ کوههای دگر پیش حرا تاریک بود چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا صد ملک با بالهای سر درش را تور زد هم نبوت را به دست آورد و هم ختم… بیشتر »
آخرین نظرات