عید سعید فطر مبارکباد
عید فطر ضیافتی است برای پایان این میهمانی
عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست
عید فطر قبولی انفاقهای به قصد قربت است
عید فطر پایان نامه دوره ایثار و گذشت است . . .
عید سعید فطر مبارکباد
عید فطر ضیافتی است برای پایان این میهمانی
عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست
عید فطر قبولی انفاقهای به قصد قربت است
عید فطر پایان نامه دوره ایثار و گذشت است . . .
حقیقت شب قدر
«و قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است . (1) «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است . (2) اما معنای اصطلاحی «قدر» ، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن (3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز، «قدر» نام دارد . (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ای خاص دارد و هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست . جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند .
استاد مطهری در تعریف قدر می فرماید: «… قدر به معنای اندازه
تعیین است … حوادث جهان … از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهی است » (5) . پس در یک کلام، «قدر» به معنای ویژگی های طبیعی و جسمانی چیزهاست که شامل شکل حدود، طول، عرض و موقعیت های مکانی و زمانی آنها می گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در بر می گیرد .
این معنا از روایات استفاده می شود; چنان که در روایتی از امام رضا (ع) پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ امام (ع) فرمود: «تقدیر الشی ء، طوله و عرضه » ; «اندازه گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن است » (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول وعرض و بقای آن است » . (7)
بنابراین، معنای تقدیر الهی این است که در جهان مادی، آفریده ها از حیث هستی و آثار و و یژگی هایشان محدوده ای خاص دارند . این محدوده با اموری خاص مرتبط است; اموری که علت ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستی، آثار و ویژگی های موجودات مادی نیز متفاوت است . هر موجود مادی به وسیله قالب هایی از داخل و خارج، اندازه گیری و قالب گیری می شود . این قالب، حدود، یعنی طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانی و زمانی و سایر عوارض و ویژگی های مادی آن به شمار می آید . پس معنای تقدیر الهی در موجودات مادی، یعنی هدایت آنها به سوی مسیر هستی شان است که برای آنها مقدر گردیده است و در آن قالب گیری شده اند . (8)
اما تعبیر فلسفی قدر، اصل علیت است . «اصل علیت همان پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه ای تحتم و قطعیت ضروری و قطعی خود و نیز تقدر و خصوصیات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است . (9) اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکم فرماست و هر حادثی، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه او هست » . (10)
اما علل موجودات مادی ترکیبی، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تاثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تاثیرها، قالب وجودی خاصی را شکل می دهند . اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته می شود و معلول خود را ضرورت و وجود می دهد که از آن در متون دینی به «قضای الهی » تعبیر می شود . اما هر موجودی با توجه به علل و شرایط خود قالبی خاص دارد که عوارض و ویژگی های وجودی اش را می سازد و در متون دینی از آن به «قدر الهی » تعبیر می شود .
با روشن شدن معنای قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر می شود . شب قدر شبی است که همه مقدرات تقدیر می گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه گیری می شود .
به عبارت روشن تر، شب قدر یکی از شب های دهه آخر ماه رمضان است . طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان، است . (11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار می آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزی، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه ای که در طول سال واقع می شود، تقدیر می گردد . (12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار می شود . عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویی سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است . (13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می گردد . امام باقر (ع) می فرماید: «انه ینزل فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فی امر نفسه بکذا و کذا و فی امر الناس بکذا و کذا; در شب قدر به ولی امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایی می شود» . (14)
پس شب قدر شبی است که:
1 . قرآن در آن نازل شده است .
2 . حوادث سال آینده در آن تقدیر می شود .
3 . این حوادث بر امام زمان - روحی فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایی می گردد .
بنابراین، می توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است .
این مطلب مطابق آیات قرآنی نیز می باشد; زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره » می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » ; ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است » . طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعی) در ماه رمضان بوده است . و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین » این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعی] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است . همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است .
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن می شود:
1 . قرآن در ماه رمضان نازل شده است .
2 . قرآن در شبی مبارک از شب های ماه مبارک رمضان نازل شده است .
3 . این شب، در قرآن شب قدر نام دارد .
4 . ویژگی خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:
الف . نزول قرآن .
ب . هر امر حکیمی در آن شب مبارک جدا می گردد .
اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان » است، شش ویژگی برای شب قدر می شمارد:
الف . شب نزول قرآن است (انا انزلناه فی لیلة القدر) .
ب . این شب، شبی ناشناخته است و این ناشناختگی به دلیل عظمت آن شب است (و ما ادراک ما لیلة القدر) .
ج . شب قدر از هزار ماه بهتر است . (لیلة القدر خیر من الف شهر) .
د . در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل می شوند (تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل می شوند .
ه . این نزول برای تحقق هر امری است که در سوره «دخان » بدان اشاره رفت (من کل امر) و این نزول - که مساوی با رحمت خاصه الهی بر مومنان شب زنده دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سلام هی حتی مطلع الفجر) .
و . شب قدر، شب تقدیر و اندازه گیری است; زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه گیری در آن شب خاص است .
مرحوم کلینی در کافی از امام باقر (ع) نقل می کند که آن حضرت در جواب معنای آیه «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » فرمودند: «آری شب قدر، شبی است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید می شود . شبی که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبی است که خدای تعالی درباره اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم; در آن شب هر، امری با حکمت، متعین و ممتاز می گردد» . آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه ای که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر می شود; خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندی که قرار است متولد شود یا اجلی که قرار است فرارسد یا رزقی که قرار است برسد و …» . (15)
پی نوشت:
1 . قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 5، ص 246 و 247
2 . همان، ص 248 .
3 . المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 12 ص 150 و 151 .
4 . همان، ج 19، ص 101 .
5 . انسان و سرنوشت، شهید مطهری، ص 52 .
6 . المحاسن البرقی، ج 1، ص 244 .
7 . بحار الانوار، ج 5، ص 122 .
8 . المیزان، ج 19، ص 101 - 103
9 . انسان و سرنوشت، ص 53
10 . همان، ص 55 و 56
11 . اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومی اصفهانی، ج 1، ص 312 و 313 و 374 و 375
12 . الکافی، کلینی، ج 4، ص 157
13 . المراقبات، ملکی تبریزی، ص، 237 - 252
14 . الکافی، ج 1، ص 248
15 . المیزان فی تفسیر القرآن ج: 20 ص: 382; بحث روایی ذیل سوره مبارکه قدر (www.hawzah.net
«ساقی عشق»
امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است
گر بود علی محرم اسرار محمد
عباس علی محرم اسرار حسین است
فرزند دلیر حیدر آمد
عباس امیر لشکر آمد
می خواست نشان دهد ادب را
یک روز پی از برادر آمد
دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد
یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش
دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان
یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش
یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل
که جان خویش به کربلا بداد به راهش
روشنگر آفتاب،عباس آمد
تفسیر زلال آب،عباس آمد
خیزید،گل آرید و گل افشانید
زیرا که گل بوتراب،عباس آمد
میلاد مسعود اباالفضل جوان است
هنگام شادی و سرور شیعیانست
از دامن ام البنین ماهی عیان است
کز روی وی شرمنده ماه آسمانست
چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
چه عباس آنکه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آنکه از اصل و نسب از دوره هاشم
چو جان مرتضى و حُسن خیرالمرسلین آمد
نیستم لایق کنم مدح و ثنایت یا ابو الفضل
از ازل مدح تو را گفته خدایت یا ابو الفضل
مصطفی-ص را جان نثاری، مرتضی را یادگاری
جان من، جان جهان بادا فدایت یا ابو الفضل
ای تجلای نور در سینا
ید بیضای توست با موسی
حق نوشته ست با خطی از نور
روی درگاه جنّت الاعلی
در بهشتم بهار عباس است
صاحب الاختیار عباس است
آلاله نو دمیده چیدن دارد
آواز فرشتگان شنیدن دارد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی
یک ماه و دو آفتاب دیدن دارد
زیرا که گل بوتراب،عباس آمد
ای دست تو، دستگیر عالم
وی در رخ تو علی مجسم
دریای عمیق مهربانی
تمثال علی، علی ثانی
مرآت حسین مظهر عشق
گل واژه ی ناب دفتر عشق
ای عبد خدانما، اباالفضل
دریاب دمی مرا ابا الفضل
هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلألو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عبـاس نیست
کریم باوفا، آقا ابوالفضل
خداوند سخا، آقا ابوالفضل
دلی دارم که نذر مرقد توست
ببر تا کربلا، آقا ابوالفضل!
چهارم شعبان ، روز شکفتن گل معطر ابالفضل (ع) بر شاخسار اهلبیت (ع) مبارک باد
بخوان محمد،به اندازه همه ما بخوان،بخوان محمد،بخوان …
مبارک باشد بر تو ای بهترین خلق انتخابت به عنوان پیامبر خدا ، تو که مصطفایی و دلیل خلقت ، تو که اول المسلمینی و خاتم المرسلین ، تو که شاهدی و بشارتگر ، هشدار دهنده ای و دعوت کننده ، تو که سراسر لطفی و مهربانی و دلیل مهربانی خدا که چه نیکو بر سر بندگان منت نهاد و چون تویی را یاور امت قرار داد تا الگویی باشی پاک و نیک که نجات دهی بشریت را از باتلاقهای خود ساخته خودخواهی و جهالت و سیر کمال و سعادت را نشانش دهی و امت را پا به پا راهنما باشی و همراه حتی اگر تو را گزند رسانند ، توهین کنند و جسارت را به حد اعلاء رسانند در حق تو و در حق اهل بیتت .
معلم, علم و متعلم
الهی! تو خود شور و عشق به کمال رسیدن را در من نهادی و من رشد کردن را، برتر بودن را و به سعادت رسیدن را دوست می دارم و از شوق رسیدن به کمال و خوش بختی آکنده ام. این شوق چنان به حرکتم وامی دارد که حتی لحظه ای نمی توانم آرام بگیرم.
ای رحیم، ای مهربان! دستم را بنگر که به سوی تو بلند کرده ام تا دستگیری ام کنی. مگذار با چشم بسته قدم بردارم. مخواه که ندانسته و جاهل راهم را برگزینم. مگذار که از علم بی بهره بمانم؛ که عمل بی علم، بالی است شکسته که پرواز را نشاید.
ای بزرگ، ای حکیم! یاری ام کن و دیدگان مشتاقم را به نور دانش روشن فرما.
خدایا! تا اینجای راه را اگر با چشم بسته آمده ام، کودکی بوده ام و کودکی کرده ام، اما اینک خوب می دانم که دیگر وقت خواب نیست، وقت بازی و بی خبری نیست. به روشنی می بینم که رهرو راهی هستم به امر زمان، و راه را باید که من برگزینم.
ای امید من! یاری ام کن، دستم بگیر، راهم بنما. علمی عطایم کن که بدان راه را از بیراهه بازشناسم. با کسانی آشنایم کن که آشنای راهند. یاری ام کن که بدانم که چه باید بخواهم، و بدانم که چگونه باید به آنچه می خواهم برسم.
ای داناترین! مرا از چشمه علم و دانایی جرعه ای بنوشان تا بدان حیات جاودانه بگیرم.
الهی! شوق دانستن آرام و قرارم ربوده است. به تشنه ای می مانم که در عطش دانستن قدم به قدم خاک را می گردد. آبی می خواهم زلال و گوارا و نه سرابی خشک و خیالی.
ای همه هستی من! علمی عطایم کن که بال پروازم شود. دانشی به من بیاموز که مرا به تو برساند. با عالمی همراهم کن که همراهی اش عشق تو را در وجودم بیفروزد؛ عالمی که راه رسیدن به تو را بشناسد. معلمی که خود شیفته تو باشد و مرا به سوی تو بکشاند و نه آنکه شیفته دنیا باشد و مرا به سوی دنیا بکشاند.
ای مهربان! مرا به سوی خود بخواه و از راه رسیدن به خودت آگاهی ام ده.
الهی! بسیارند کسانی که خوب ها را می شناسند و بدها را هم. راه را می شناسند و بیراهه را هم. به بایدها عالمند و به نبایدها هم و چه قدر به این دانسته ها دلخوش دارند. اما خوشا کسانی که فقط دانستن را نمی طلبند.
الهی، ای خدای مهربان من! من تنها دانستن را نمی خواهم. من تو را می خواهم و دانستن به تنهایی مرا به تو نمی رساند. من می خواهم که یاری ام کنی تا بدانم و بشناسم خوب و بد را، باید و نباید را، راه و چاه را، و می خواهم که یاری ام کنی تا به همه آنچه آموخته ام و دانسته ام عمل کنم.
عزیزا! تنها بازشناختن گوهر از سنگْ مرا کافی نیست. یاری ام کن که دانه دانه گوهر گرد آورم و کوله باری پر کنم تا در سبک سنگینی میزان عمل، تو را خشنود سازم و خود را سربلند.
خدایا! این بنده تو هنوز در ابتدای راه است. در آستانه بهار جوانی، چون زمینی حاصلخیز و آماده کشت، آماده آن است که بذری در او فشانده شود تا چندی بعد پر ثمر و سبز به بار نشیند.
الهی! در این دیار پر فریب دنیا، تنها رهایم مکن. مگذار که خشک و بی حاصل بمانم. باغبانی را بگو که بذری ناب در دلم بکارد. مرا با محضر معلمی آشنا کن که عشق به تو را به من بیاموزد. معلمی که از او چگونه زیستن را، چگونه رفتن را و چگونه رسیدن را یاد بگیرم؛ تا این لحظه های بی تکرار بودنم بیهوده نگذرد و عمرم به هیچ از دست نرود.
هنوز کودکی بودم که کسی نام تو را در گوشم خواند و از تو برایم گفت؛ آن گاه آنچه را نمی دانستم به من آموخت و من به گوش جان شنیدم. دنیا روشن و روشن تر شد؛ گویا که تازه چشم باز کرده باشم. حالا می دیدم که زیبا کدام است و زشت کدام؟ خوب چگونه است و بد چگونه؟ و تازه می فهمیدم که کجا باید بروم و چه باید بکنم. از آن پس، همه لحظه هایم را مرهون لطف او هستم.
خدایا! از تو نیز می خواهم که آموزگارم را مرهون لطف خود بداری و بر بزرگ ترین معلم هستی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم که تو را به همه انسان ها شناسانده، برترین درودها و سلام ها و برکات خویش را نازل فرمایی.
الهی! امروز که پای رفتنم هست، راه درست را به من بیاموز که فردا در پیری و از پا افتادگی، دانستنْ مرا سودی نبخشد.
خدایا! شوق یادگیری در من بنه، تا در پی علم روان گردم. شور عمل در من بنه، تا به علمم عمل کنم و عشق به خودت را در من بنه، تا علم و عملم را برای تو خالص کنم.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «یادگیری در جوانی، مثل حک کردن نقشی بر سنگ است و در کهولت نقشی بر آب.» ای مهربان! یاری ام کن که امروز در جوانی، زیباترین نقش عالم را بر لوح دلم بنگارم.
الهی! دانشی می خواهم که در زندگی دنیا، سرمایه طاعت و بندگی ام شود و در آخرت، مایه سربلندی ام.(سایت حوزه)
آخرین نظرات