جهادگران ، عبادت قبول و التماس دعا
التماس دعا در لحظات ناب سحر و افطار
20امتیاز قرآن
1- قرآن، سخن خدا و خداي همه سخنها
1- اولين امتيازش اين است كه كلام خالق است. ميگويند: «كلام الملوك، ملوك الكلام» (بحارالانوار/ج106/ص143) حرف خدا، خداي حرفهاست. مثلاً ميگويند بوعلي سينا گفته است. امام صادق گفته است.خدا گفته است. همينطور كه «كلام الملوك، ملوك الكلام» كلام خالق، خالق كلامهاست. كلام خالق است. آن وقت كلام خالق كه شد، مثل خالق است. يك چيزي ما ميگوييم، نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. «تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد» يعني هويت انسان با حرفهاي اوست. تجلي خدا در كلمات خداست. لذا خدا و قرآن يك خاصيت دارند. هم خدا كوه را تكهتكه ميكند، هم قرآن كوه را تكهتكه ميكند. اما خدا كوه را تكهتكه ميكند، آيهاش اين است: «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ…» (اعراف/143) مردم به موسي گفتند خدا را ميخواهيم با اين چشم ببينيم. خدا جسم نيست كه شما ببينيد. از اثر پي به مؤثر ميبريم. شما هر چه هم با عينك به زمين نگاه كني، با هر عينكي به زمين نگاه كني، چيزي در زمين به نام جاذبه پيدا نيست كه بگوييم: ببين! ها! آن جاذبهاش است! جاذبهي زمين را با چشم نميتوان ديد. منتها وقتي گچ را رها ميكني و بر زمين ميافتد، سيب از درخت ميافتد، از افتادن پي ميبريم كه لابد زمين جاذبه دارد. جاذبه با چشم ديده نميشود، اما از اثر پي به مؤثر ميبريم. از افتادن سيب پي ميبريم. حتي ديدنيهاي ما هم آني هم كه فكر ميكنيم… شما اين گچ را ميبينيد؟ ميگوييم بله خوب ديگر گچ را ميبينيم. قبول داري؟ بله! چون ميبينم، قبول دارم. چه چي … چه چيزي از اين گچ را ميبيني؟ وزنش را ميبيني؟ وزن كه گچ نيست. وزن از آثار گچ است. حجمش را ميبيني؟ حجم از آثار گچ است. رنگش را ميبيني؟ رنگ از آثار گچ است. يعني در آنهايي هم كه ميبينيم. آنها را هم با يك لطائفي از اثر پي به مؤثر ميبريم. يعني حتي در ديدنيها!
مردم به موسي گفتند خدا را ميخواهيم با چشم ببينيم. مگر علم را ميشود ديد؟ مگر عشق را ميشود ديد؟ شما ميبيني مادر بچهاش را ميبوسد، از جمع شدن لب و بوس ميفهمي كه اين دوستش دارد اين را. آنچه كه ميبيني، جمع شدن لب است. اما مهر ديدني نيست. شما سواد را نميبيني. ولي وقتي ميبيني خوب حرف ميزند و خوب ميگويد، پي به سوادش ميبري. گفتند ما ميخواهيم خدا را ببينيم. قرآن گفت، آيه نازل شد: خدا ديدني نيست، اما «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ…» تجلي خدا كوه را تكهتكه كرد، موسي هم افتاد و غش كرد. خدا تجلي كند كوه تكهتكه ميشود، در قرآن داريم: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل…» (حشر/21) اگر قرآن بر كوه نازل شود، كوه هم تكهتكه ميشود. پس ببينيد تجلي خدا كوه را تكهتكه ميكند، قرآن هم كوه را تكهتكه ميكند. پيداست قران و خدا فتوكپي هم هستند. چرا قرآن؟ چون كلام خالق است. تجلي خالق كوه را تكهتكه كرد، نزول قرآن بر كوه هم كوه را تكهتكه ميكند. اين يك نكته!
دوم! آنوقت … حالا اينجا يك خاطره بگويم از آيت الله شهيد مدني، كه يك روز آمد سر درس، ناراحت و منقلب و در حال گريه و اينها، گفت ديشب متوجه شدم كه چرا تمام عمرم كتاب مخلوق را خواندم، اما كتاب خالق را نخواندم. تمام دانشجوها و طلبهها كه كتاب مخلوق را ميخوانند، يك بخشي را هم براي خالق بگذارند. زشت است كه كسي كه عرفان ميخواند، فلسفه ميخواند، فقه ميخواند، اصول ميخواند، گرچه در آنها هم آيات و روايات هست، اما چرا مستقلاً براي خدا سهمي قائل نشويم؟ كه مثلاً آيهي قرآن در ابحاث ديگر باشد، خود قرآن مستقلاً بايد باشد. شما اگر به من گفتي من تو را دعوت ميكنم، احترام به من است، اما اگر گفتي: يك مشت مهمان دارم، تو هم قاطيشان بيا! خوب اين احترام به من نيست. كه قرآن لابلاي كتابها باشد. متن قرآن بحث بشود.
2- كلمات، آيات و سورههاي قرآن، اعجاز الهي
2- چون معجزه است. قرآن 114 سوره دارد. فرمود: «فَأْتُوا…» بياوريد «بِمثلِ هَذَا القُرآن»، «مثل هَذَا القُرآن» يعني شما 114 سوره بياوريد. يك قرآني مثل قرآن بياوريد من ديگر دست برميدارم. يك مرتبه 104 تايش را بخشيد و فرمود: «فَأْتُوا بِعَشرِ سُوَر» 10 سوره بياوريد، من دست از پيغمبريم برميدارم و ديگر حرف نميزنم. بعد از اين 10 تا 9 تايش را بخشيد. فرمود: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ» (يونس/38) يك سوره بياوريد، ولو سورهي كوثر! سورهي كوثر كوچكترين سورههاست. 3 آيه دارد غير از بسم اللهاش. ببينيد! 114 سوره بياوريد، نميتوانيد؟ 10 سوره بياوريد، نميتوانيد؟ يك سوره بياوريد. اين همه جنگ كردند… آمريكا چرا بودجه براي براندازي جمهوري اسلامي ميگذارد؟ چرا بوش بلند ميشود و اين شهر به آن شهر و اين كشور به آن كشور ميرود؟ چرا اينقدر توطئه ميكند؟ براي چه؟ آمريكا با ما چهاش است؟ بابا يك سوره … بگو عرب نيست! اما اينقدر عرب هستند كه مزدوران آمريكا هستند. اصلاً اينقدر عرب كمونيست داريم كه اصلاً خدا را قبول ندارد. بابا آنها كه زبان مادريشان عربي است. تحصيلات دانشگاهي هم دارند. زبان مادريشان هم عربي است. بابا يك سورهي كوثر بياوريد و خلاص! قصه چيست؟ كه از هر راهي وارد ميشوند و اين را نميآورند؟ قرآن معجزه است. در هر كلام قرآن چند معجزه است. يكي آمارش معجزه است. آمار كلمات معجزه است. يك پيغمبري كه چوپان بوده است، درس نخوانده بوده است، يتيم بوده است، فقير بوده است، آمده است از 40 سالگي تا 63 سالگي، 23 سال آيات را گفته است، حالا نگاه ميكني و ميبيني 115 كلمه دنيا در قرآن است و 115 كلمهي آخرت! كدام فيلسوف و پرفسور، ميتواند در يك هفته حرف بزند، كه بعد حرفهايش را در يك هفته جمع بندي كنند و معلوم شود اينها كد دارد؟ در اين يك هفته 115 مرتبه گفت بله، 115 مرتبه گفت نه! 11 مرتبه گفت كت، 11 مرتبه گفت شلوار! 18 عطسه كرد و 18 سرفه كرد! آخر كدام دكتر و پزشك ميتوانيم كارهاي يك هفتهاش را كد بدهيم و كدبندي كنيم؟ كه قرآن تمام كلماتش كدبندي است. همان كلماتي كه نور است، همان كلمات ظلمت است. آمار قرآن معجزه است، قالبها معجزه است، كه چرا در اين قالب گفته است. چرا گفته است: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (بقره/83) چرا نگفته: «و بالابوين إِحْساناً»؟ چرا اين قالب را انتخاب كرده است؟ جغرافياي قرآن معجزه است. چرا اين كلمه كنار اين قرار گرفته است؟ چرا گفته است: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُون» (تين/1) چرا نگفته است: «وَ الزَّيْتُون و التِّينِ»؟ چرا گفته است: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَة» (بقره/158) چرا نگفته: «إِنَّ الْمَرْوَة و …»؟ چرا گفته به هر كه بخواهيم دختر ميدهيم بعد ميگويد به هر كه بخواهيم پسر ميدهيم؟ چرا اسم دختر را اول آورده است؟ در سرقت اول ميگويد: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة» (مائده/38) اول ميگويد مرد دزد! بعد ميگويد «وَ السَّارِقَة» زن دزد! اما در زنا نميگويد مرد زناكار! ميگويد: «الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني» (نور/2) زن زناكار! بعد ميگويد «وَ الزَّاني» در زنا اسم زن را اول آورده است. در سرقت اسم مرد را اول آورده است. چون در سرقت مردها نقش مهم را دارند. در زنا زنها تحريك كننده هستند. يعني يك جا كه اول مرد را ميگويد بعد زن، دليل دارد. يك جا كه اول زن را ميگويد و بعد مرد، دليل دارد. جغرافيايي راز دارد. چرا به سراغ قرآن برويم؟ قرآن آمارش، قالبش، جغرافيايش … هيچ مؤلفي نميتواند بگويد: از اين كتاب من بهتر نيست. قرآن ميفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيه» (بقره/2) هيچ مؤلفي نميتواند بگويد بهتر از اين نميتوانيد بنويسيد. هيچ پروفسور و فيلسوف و هيچ آيت الله العظمايي … حتي كتابهايي كه در اسمشان بلند پروازي است. نهاية الفلان! راية الفلان! يعني آخرين درجه! عالم بعد ميآيد و ميگويد اين آقا كه گفته است آخرين تحقيق چند اشكال به او ميشود. فيه اولاً و ثانياً و ثالثاً … بنابراين اين معجزه است
1- قرآن و عترت، دو يادگار پيامبر
موضوع بحث اين است كه چرا قرآن مهجور است. پيغمبر ما، فرمود: من از بين شما ميروم. دو چيز را ميگذارم: «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» بالاي نود تا حديث داريم و «عِتْرَتِي» بعضي از حديثها هم دارند «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» ولي حدوداً اينطور كه من يكوقت شمردم، 99 عترتي داريم، يك سنتي. «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» قرآن و اهل بيت. اين دو تا عزيز و گرانبها يكي مهجور است، يكي هم مظلوم است. يعني بنده خودم، شرمنده پيغمبر هستم به عنوان يك مسلمان، كه اهل بيت تو مظلوم هستند، و قرآن تو مهجور. مهجور هم نه يعني در خانهها قرآن نيست. قرآن در خانهي هر مسلماني معمولاً چند تا قرآن هست. قسم هم به قرآن ميخوريم. به قرآن قسم! شب قدر هم قرآن سر ميگيريم «بك يا الله» ميگوييم. بالاي سر مسافر هم قرآن را رد ميكنيم. آياتش هم به عنوان كاشيكاري در محرابها و ضريحها و حرمها و مساجد مينويسيم. مراد اينكه قرآن مهجور است، يعني با قرآن نفس نميكشيم. يك چيزي مثل اينكه در خانههايي هست بعضي خانههاي اشراف مهماني ميرويم يك كمدي دارند مثلاً اين ظرفهاي ناصرالدين شاهي يا مظفرالدين شاهي و قليانهاي از اين چيزهاي عتيقه را هركس هرچه دارد از پدرش، پدربزرگش ارث برده است در آن ميگذارد. اين متروك نيست. يعني خيلي در دكور هم هست همهي مهمانها ميفهمند. اما قابل… يعني اين را به كار نميبريم. قليان ناصرالدين شاهي است اما حالا چه كسي ميكشد؟ يعني ما غرضمان از مهجوريت اين است، چقدر قرآن در بورس است؟ يعني من كه به منبر ميروم منبرم را تقسيم كنم. چند دقيقه منبر بودم، سي دقيقه. چند دقيقه خواب روي منبر نقل كردم. چند دقيقهاش را شعر خواندم؟ چند دقيقهاش را روضه خواندم؟ چند دقيقهاش تاريخ گفتم، چند دقيقهاش حديث گفتم؟ چند دقيقهاش يك آيه را تفسير كردم؟ يعني سهم قرآن داده نشده است.
يك دانشجو 15 سال درس ميخواند ليسانس ميگيرد. چند ساعت از اين 15 سال سر سفرهي قرآن نشسته و دانشجوي ما چقدر… با چند آيه آشنا است؟ دانشگاه ما… در حوزهي ماچند تا درس رسائل و مكاسب و كفايه است، چند تا درس تفسير؟ در بازار ما چند تا بازاري داريم كه لا اقل آن آياتي كه مربوط به تجارت است، بلد باشد؟ بله در مجلس شوراي ما يك آياتي قاب كردند زدند. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم» (شوري/38) بعضيجاها يك نيم آيهاي، يك دو كلمهاي، يك جاهايي مطرح هست. اما سهم قرآن داده نشده است. من حدود 20 دليل اينجا نوشتم كه چرا سهم قرآن داده نشده، حالا شايد هم بعضي از اينها قابل خدشه باشد. شايد هم غير بيست تا يك چيزهاي ديگر هم شما به ذهنتان بيايد.
2- بهرهگيري از فرصت ماه رمضان براي انس با قرآن
يك كاري بكنيد. ماه رمضان جلو است. ماشينهايي كه هوا گرفته در سرازيري هل ميدهند روشن ميشود. سرازيري قرآن رمضان است. من هوا گرفته را ميگويم. بعد ميخواهيم ببينيم كه يك فكري بكنيم ببينيم چه ميتوانيم بكنيم؟ يك نهضتي ميخواهد. چطور جوانهاي ما قبل از محرم تكيه ميبندند. حتي اگر در محلهشان تكيه نباشد، كنار خيابان و كوچه يك داربستي درست ميكنند با پارچه يك تكيهي مصنوعي درست ميكنند. همانطور كه جوانها براي امام حسين اين رقم شاخ و شانه ميكشند كه حقش هست و بايد هم باشد و خدا جزاي خيرشان بدهد يك چنين همتي هم براي قرآن بشود. يك نهضتي ميخواهد. نهضت منهاي دولت. كار به دولت نداريم. چون دولت بايد طرح داده شود. لايحه شود. تصويب شود. تأمين اعتبار شود. باز 5 سال عقب ميافتيم. كار را دولتي نكنيم. خودمان بلند شويم، بنده چه ميتوانم بكنم؟ 3 تا دختر دارم. 3 تا پسر دارم. دو تا پسر دارم. يك دختر دارم. هرچه هر كس دارد، بگويد: من از عمرم اين خانهي من چقدر ميارزد؟ مغازهي من چقدر ميارزد؟ حقوق من چقدر است؟ چه مقدار حاضر هستم براي قرآن و بچههايم پول كنار بگذارم؟ كنار بگذارم بعد تو هم يكي، تو هم يكي، بعد همينطور يكي ده تومان روي هم بگذاريم بعد 5 ميليون ميشود. بعد اين 5 ميليون را چطوري، چه كساني قرآن بلد هستند؟ چند تا استاد دانشگاه، چند تا امور تربيتي، چه كساني قرآن بلد هستند؟ چه كساني قرآنشان ضعيف است؟ چه كساني خوش صوت هستند؟ يعني پولدارها 20 تومان براي هر بچهاي كنار بگذارند، 10 تومان براي هر بچهاي كنار بگذارند. من از قرآن معذرت ميخواهم. فرض كنيم ميخواهيم يك جفت كفش بخريم. ميخواهيم يك كاپشن بخريم. يكي 5 تومان 10 تومان كنار بگذاريم خودش تأمين اعتبار ميشود. چون ما تا پول ميخواهيم ميگوييم: برويم از فرمانداري، شوراي شهر، نميدانم سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، نميدانم چه كسي… ميخواهيم پول بگيريم او هم ميگويد برو برگرد، او هم ميگويد تأمين اعتبار! خودمان كه بيل به كمرمان نخورده است، يكي 5 تومان ميدهيم. ما كه بچهمان، گوشوارهاش را، طلايش را، جهازيهاش را اين همه چيز را براي بچهمان درست ميكنيم. يك ده تومان هم براي قرآن آنها كنار بگذاريم. هر خانهاي 5 تومان كنار بگذارند چند ميليارد ميشود، نياز به پول دولت نداريم. دولت اگر كمك كرد خوب است. منتها ما ميگوييم خواسته باشيم از دولت بگيريم، دنيا را آب ميبرد. بعد مخ داريم الحمدلله، قاري داريم الحمدلله، دين داريم الحمدلله، نسل خوب داريم الحمدلله، ماه رمضان هم داريم الحمدلله، ماه رمضان هم امسال در شهريور است كه هم مدرسهها تعطيل است، هم هوا داغ نيست، هم ماه قرآن است، به خاطر ماه رمضان سفرها كم شده است، چون هركس بخواهد سفر برود اين طرف ماه رمضان ميرود كه روزههايش به هم نخورد. يعني خيلي شرايط خوبي است. ديگر حالا اين يك همتي ميخواهد ولي نميدانم حالا اگر خدا به اين جلسه لطف كند اين حرفهاي من بركت داشته باشد يك نهضتي ميتواند، موجي ميتواند به پا بيافتد. از همهي امكانات هم استفاده كنيم. قرآن براي كسي نيست. مثل امام حسين! ظهر عاشورا همه ميگويند: يا حسين! كسي نميگويد: من آيت الله هستم. يا تو استاد دانشگاه هستي. يا تو با سواد هستي، بيسواد هستي. همه بگوييم يا حسين، يا يك يا قرآن بگوييم، مسئلهي قرآن را قصهاش را حل كنيم. ديگر در مملكت امام زمان نبايد يك نفر باشد كه روي قرآن را غلط بخواند. ديگر يك چنين آدمي نبايد باشد. حالا ميخواهم دلايلش را بگويم.
صفحات: 1· 2
در حدیث معراج داریم که پیغمبر اکرم(ص) وقتی به معراج رفت، در آنجا خطاب شد «یَا أحْمَدُ هَلْ تَعْلَمُ مَا مِیرَاثُ الصَّومِ»؛ ای احمد، می دانی روزه چه اثری در پی دارد و چه چیزی به ارث می گذارد؟
«قَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ: مِیرَاثُ الصَّومِ قِلَّةُ الْأکْلِ وَ قِلَّةُ الْکَلَامِ وَ مِیرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ وَ هِیَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةُ الیَقِینَ فَإذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لَا یُبَالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْرٍ أمْ بِیُسْرٍ فَهَذَا مَقَامُ الرَّاضِینَ»؛ روزه دو اثر دارد؛ یکی اثر ظاهری است که همان کم خوردن است و دومی که بالاتر است، کم صحبت کردن و سکوت است که ما به آن «صومِ صمت» می گوییم. اگر جلوی زبانت را بگیری و مراعات زبانی داشته باشی، این موجب می شود که حکمت پیدا کنی. آن وقت میراث حکمت، معرفت است و معرفت هم یقین را از خود به ارث می گذارد و ثمره یقین هم «مقام رضا» است و این همان مقامی است که با آن می توانی حجاب ها را برطرف کنی.
آخرین نظرات