عوامل، موانع و آثار تزکیه نفس از منظر قرآن
مقدمه
تزکیه نفس از رذائل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوائدی که برای انسان دارد مورد توجه تمام ملت ها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روش های گوناگونی بهره می جسته اند. اهل کتاب یعنی یهود، نصاری و مجوس نیز به تزکیه نفس اهتمام زیادی می ورزیدند و در کتب آنان دستورهای فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد؛ چنان که قرآن کریم در آیاتی به برخی اعمال آنان برای تهذیب نفس همچون تلاوت آیات الهی و خواندن نماز در نیمه های شب(1) گوشه گیری از مردم برای عبادت و خودسازی(2) ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (3) اشاره کرده است.(4) اسلام نیز برای تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای کفر و گناه و اخلاق ناپسند اهمیت زیادی قائل شده که این امر را از موارد ذیل می توان استفاده نمود:
1. تزکیه هدف بعثت انبیاء: قرآن در آیه 51 سوره بقره خطاب به مسلمانان می گوید: ما به سوی شما پیامبری فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاک سازد. در آیه ای دیگر خداوند بر فرستادن رسولان خویش برای تزکیه بشر بر آنان منت نهاده است.(5) در آیه 129 سوره بقره نیز حضرت ابراهیم و اسماعیل دو پیامبر بزرگ الهی از خداوند تقاضای فرستادن رسولانی می کنند تا نسل و ذریه آنان را از آلودگیها پاک نمایدو در آیه ای دیگر خداوند موسی(ع) را با پیام دعوت به تزکیه به سوی فرعون می فرستد.(6) از مجموع این آیات بدست می آید که تزکیه و طهارت نفس یکی از عمده ترین اهداف تمام رسولان الهی بوده است.
2.رستگاری در گرو تزکیه: رسیدن به فلاح اُخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابی به این هدف را از مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است.(7) همچنین قرآن در آیاتی دیگر
مؤمنانی را رستگار دانسته است که در جهت تزکیه نفس تلاش می کنند.(8) که زکات در این آیه اعم از پرداخت زکات و تزکیه نفس است.(9)
3. تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم: قرآن در چهار آیه. تزکیه را با تعلیم و تعلم در کنار یکدیگر مطرح نموده که در سه آیه تزکیه را مقدم داشته (10) و در یک آیه تعلیم مقدم شده است.(11) در این که فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدامیک در واقع تقدم بر دیگری دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است. برخی تزکیه را مقدم دانسته به این دلیل که در سه آیه تزکیه مقدم گردیده علاوه بر این که هدف اصلی از تعلیم تزکیه انسانها است.(12) عده ای معتقد به تقدیم تعلیم بوده و به دلیل تقدم آن در یک آیه و نیز به این دلیل که تزکیه بدون تعلیم و تعلم و آگاهی امکان پذیر نیست.(13) برخی قائل به تساوی رتبه این دو بوده و معتقدند اصولاً در موضوع تزکیه و تعلیم، تقدیم و تأخیر معنی ندارد و در قرآن کریم موضوعات دنیوی و اُخروی به طور آمیخته و در کنار یکدیگر
آمده است مثلاً در حالی که در یک سوره سخن از مسائل مالی است در کنارش از موضوعات عرفانی سخن به میان آمده است. روی همین جهت گاهی تزکیه مقدم شده و گاهی تعلیم(14) برخی تقدم و تأخر تزکیه را از باب تعدد مراتب آن دانسته و گفته اند: تزکیه مراتب گوناگونی دارد. مرتبه ای از آن تنها ارشاد محض و اتمام حجت است، مرتبه ای دیگر دور کردن رذائل اخلاقی از نفس است، مرتبه ای متحلی شدن انسان به فضائل اخلاقی و مرتبه دیگر تجلی انسان به اسماء و صفات ربوبیت است که برای هر یک از این مراتب درجاتی است و آیاتی که در آن تزکیه مقدم شده اشاره به مرتبه ای از تزکیه و آیه ای که تزکیه مؤخر شده اشاره به مرتبه ای دیگر از مراتب آن دارد.(15) و لکن ضمن صحت برخی از این توجیهات، نظریه صحیح تقدم تزکیه بر تعلیم است و این تقدم نه از حیث وجود خارجی بلکه(16) از جهت اهمیت و درجه است که تمام تلاشها و تعلیم و تعلم ها مقدمه و برای رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل می شد ضرورتی برای تعلیم نبود ضمن این که علم بدون تزکیه همچون بار نهادن کتب بر حیوان است. «کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا»(17) و تقدم تزکیه در سه آیه از چهار آیه مؤید همین نظریه است(18) اما این که در دعای ابراهیم تعلیم بر تزکیه مقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و مقام طلب تقدم و تأخر نقشی ندارد بلکه این مشمول امر است که در مرحله عمل به این خواسته ها، باید تقدم و تأخر را رعایت کند.(19)
4. قرار دادن خداوند، انبیاء را در زمره تزکیه کنندگان: امر دیگری که حکایت از اهمیت تزکیه و جایگاه والای آن در اسلام دارد این است که قرآن، خداوند و انبیاء الهی را در زمره کسانی قرار داده که وظیفه تزکیه بشر را بر عهده داشته و او را در این راه یاری می رسانند.
عوامل تزکیه
عوامل و اسباب متعددی در عالم خارج یا درون انسان وجود دارد که هر یک به نوعی در تزکیه انسان نقش دارند که این عوامل عبارتند از:
1ـ توفیق الهی:
مهمترین عامل تزکیه بشر توفیق الهی و فراهم کردن اسباب از جانب خداوند است که اگر فضل و رحمت خداوند در این مورد وجود نداشته باشد هیچ انسانی قادر به تزکیه خود نخواهد بود(20) و لکن تزکیه بشر از سوی خداوند دو نوع است. گاهی موهبتی و غیر اکتسابی است به این معنی که خداوند از همان آغاز برخی انسانها همچون انبیاء امامان و برخی اولیاء خاص الهی را بر فطرت پاک خلق کرده و آنان را در برابر آلودگیها از حمایت ویژه خود برخوردار می نماید. چنان که ابراهیم، اسحاق و یعقوب را پاک و خالص نموده و آنان را از برگزیدگان قرار داد.(21) ( و پلیدی و رجس را از اهل بیت(ع) دور نموده و آنان را پاک گردانید(22) و یا مریم را از میان زنان عالم برگزید و به او طهارت نفس عطا کرد(23) و گاهی اکتسابی است که بشر خود باید با تلاش، نفس خویش را از آلودگیها منزه سازد ولی خداوند اسباب و زمینه های تزکیه را فراهم می کند مانند فرستادن پیامبران الهی برای آشنا کردن انسان با معارف دینی و تطهیر انسان (24) و یا توفیق توبه انسان از گناه و پذیرش توبه(25) و یا امور دیگری همچون عبادات و… که برای حصول تزکیه تشریع نموده است و تزکیه خداوند تنها شامل کسانی می شود که استعداد تزکیه را داشته و با زبان استمداد از خداوند تزکیه را طلب نمایند چنان چه جمله «سَمیعٌ عَلیم» در آیه «ولـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم»(26) دلالت بر همین امر دارد؛ یعنی خداوند نسبت به درخواست کسانی که خواهان تزکیه اند شنواست و نسبت به کسانی که آمادگی تزکیه را دارند آگاه است(27) اما کسانی که از دین و ایمان روی برتافته و در راه کفر سرعت می گیرند مورد تزکیه خداوند قرار نخواهند گرفت(28) چنان که عهد شکنان و کسانی که دین را به دنیا می فروشند نیز از تزکیه الهی بی بهره خواهند بود.(29)
2. رهبران الهی:
پیامبران، امامان و دیگر رهبران الهی با آشنا کردن انسانها با معارف دین، از دیگر عوامل عمده تزکیه انسانها به شمار می روند.(30) و روی همین جهت که اینان نقش عمده ای در این جهت دارند ابراهیم(ع) از خداوند تقاضای فرستادن پیامبرانی می کند تا نسل او را از آلودگیها پاک نمایند.(31) و لکن یکی از شرائط پیشوایان الهی و هر آن کس که وظیفه تزکیه دیگران را بر عهده دارد تزکیه خود قبل از دیگران است چنان که خداوند به پیامبر که وظیفه تزکیه مردم را بر عهده دارد فرمان می دهد که از آلودگیها دوری نماید «وثیابَکَ فَطَهِّر * والرُّجزَ فَاهجُر» (32) که مراد به تطهیر لباس، تزکیه نفس است چنان که «رجز» نیز تمام افعال و اخلاق ناپسند و گناهان را شامل است(33) علی(ع) نیز در روایتی فرمود: کسی که امامت دیگران را بر عهده دارد باید قبل از تربیت دیگران به تربیت خود بپردازد(34) همچنین آنان باید به دنبال افراد آلوده رفته و آنان را دعوت به تزکیه نمایند نه این که منتظر آمدن افراد به نزد آنان جهت تزکیه باشند.(35)
3ـ قرآن کریم:
قرآن کتابی است که عمل به آن انسان را از تاریکیها به سوی نور و روشنایی هدایت می کند (ابراهیم/14) و باعث می شود انسان از آلودگیهای جهالت، شرک و گناه پاک گردیده و نفس خود را تطهیر نماید(36) .
4ـ ایمان و عمل صالح:
پذیرش دین الهی و انجام اعمال نیک از دیگر عوامل تزکیه در نگاه قرآن است (37) عمل صالح اختصاص به کاری خاص نداشته بلکه انسان هر کاری را خالصانه و به قصد تقرب به خدا انجام دهد موجب دور شدن از آلودگیها و تزکیه نفس خواهد شد.(38)
5ـ تقوا:
خداوند در طبیعت آدمی هم زمینه ارتکاب فجور و هم زمینه کسب تقوا را به ودیعه نهاده و تنها آن کس را اهل فلاح و رستگاری دانسته است که راه تقوا را برگزیده و بدین وسیله نفس خود را تزکیه نماید.(39) در آیه ای دیگر قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاه تر به حال تقوا پیشگان معرفی کرده است(40) که از این آیه بدست می آید که تنها راه دستیابی به تزکیه تقوا و عمل است، نه ادعا و حرف(41) همچنین در آیات 17 و 18 سوره لیل، از سرگذشت با تقواترین انسان در قیامت خبر داده که با انفاق مال خویش برای تزکیه نفس از آتش جهنم دوری می کند که توصیف چنین افرادی به صفت تقوا نشانگر نقش مهم تقوا در تزکیه نفس می باشد. در روایتی علی(ع) نیز تقوا را داروی دردهای قلب و پاک کننده آلودگیها از نفس دانسته است.(42)
6ـ خوف خداوند:
خوف از خداوند باعث می شود انسان نفس را از هواها و خواسته های باطل نهی کرده و از ارتکاب گناه دوری گزیند (43) و انذارهای انبیاء الهی را بشنود و در نتیجه نفس خود را از آلودگیها پاک نماید.(44)
7ـ عبادات:
تمام عبادات و اعمال نیکی که اسلام برای پیروان خود تشریع نموده و مسلمانان را ترغیب به آن نموده است خود عاملی برای تزکیه نفس و دور شدن فرد از آلودگیها به شمار می رود که برخی از عباداتی که قرآن در این جهت بدان اشاره نموده عبارت است از
الف) نماز: نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرائط آن بجا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن به گناهان می گردد(45) و هم انسان را از گناهانی که مرتکب شده پاک می نماید.(46) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان بنام ابوالیسر گناهی را مرتکب شد و برای پاک شدن خود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن پیامبر به وی فرمود: نماز تو کفاره گناهت می باشد.(47) در آیات 14 و 15 سوره اعلی نیز تزکیه و نماز موجب رستگاری مؤمنان دانسته شده است که ذکر
نماز بعد از تزکیه می تواند ذکر خاص بعد از عام و یکی از مصادیق تزکیه باشد. در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که تمام گناهان بین دو نماز را محو می کند(48) و در روایتی دیگر پیامبر(ص) فرمود: نمازی که با آداب و شرائط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان می ریزاند.(49)
ب) روزه: از آنجا که یکی از شرائط اصلی روزه ترک محرمات و حتی اجتناب از برخی امور حلال است این عمل موجب دور شدن انسان از گناه و طهارت نفس و ایجاد تقوا می گردد.(50)
ج) وضو، غسل، تیمم: سه عمل وضو، غسل و تیمم نیز علاوه بر این که موجب طهارت ظاهری است طینت و باطن مؤمن را نیز از آلودگیهای گناه و صفات ناپسند پاک می گرداند.(51) در روایتی پیامبر وضو را موجب پاک شدن گناهان قبل از آن دانست(52) و نیز فرمود: وضو موجب باز شدن گره ههای شیطان و طهارت نفس است(53) از امام رضا(ع) نیز نقل شده که وضو موجب پاک شدن از نجاسات رفع کسالت و چرت و تزکیه نفس می باشد.(54) د: انفاق: انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن اموال و نیز تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل، دوستی دنیا می گردد(55) برخی دادن زکات و انفاق مستحبی را هم موجب تزکیه فرد و هم تزکیه جامعه دانسته می گویند: بسیاری از آلودگیها در جامعه به خاطر فقر است و انفاق به افراد نیازمند موجب رفع فقر و پاک شدن جامعه از بسیاری از آلودگیها می گردد.(56) خداوند در آیه 102 سوره توبه به پیامبر(ص) فرمان می دهد که بخشی از اموال مسلمانان را گرفته تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزکیه نماید. بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانسته اند.(57) اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنه کار
دانسته اند که جهت کفاره گناه خویش پرداخت می نماید.(58) شأن نزول آیه فوق(59) که به گناه ابی لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول صدقات آنان از سوی خداوند یاد نموده(60) نیز این نظریه را تأیید می کند اگر چه استفاده حکم زکات واجب از آیه منافاتی با شأن نزول و آیه بعد از آن ندارد. در آیات 18 و 19 سوره لیل نیز به انفاق مستحبی و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است. در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تأکید گردیده از جمله پیامبر(ص) فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانه روز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو می کند.(61)
8ـ رعایت احکام و قوانین الهی:
قرآن در آیاتی، پس از آن که از برخی احکام و قوانین الهی سخن به میان می آورد رعایت این قوانین از سوی مؤمنان را موجب تزکیه و تطهیر قلوب آنان برمی شمارد. از جمله در آیه 232 سوره بقره از سخت گیری نسبت به زنان مطلقه نهی نموده و رعایت آن را موجب طهارت و تزکیه دانسته است. در آیات 28 سوره نور از اجازه گرفتن از صاحبان خانه یاد نموده و در آیه 30 همین سوره مؤمنان را سفارش به عفت نموده و عمل به این توصیه ها را موجب تطهیر و تزکیه قلوب آنان برشمرده است. همچنین در آیه 53 سوره احزاب به مؤمنان سفارش نموده که با زنان پیامبر از ورای حجاب سخن گفته و این امر را هم موجب طهارت قلوب مردان و هم طهارت قلوب زنان پیامبر(ص) دانسته است.
9ـ مسجد: مسجد مکانی است که مؤمنان با ورود به آن هم خود را از آلودگیهای ظاهری پاک می سازند و هم با عبادت و ذکر خدا قلوب خود را تطهیر می نمایند قرآن در آیه 108 سوره توبه از مسجد قبا(62) و ورود مؤمنانی که دوست دارند خود را در آن تطهیر نمایند یاد نموده است «لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا». که تطهیر در این آیه هم تطهیر ظاهری را شامل است چنان که برخی روایات(63) بر این امر دلالت دارند و هم پاکسازی روحانی از آثار شرک و گناه(64) و تزکیه نفس را.
موانع تزکیه
موانع دستیابی انسان به رشد معنوی و تزکیه نفس فراوان است که برخی از آنها عبارت است از:
1ـ شیطان:
از آنجا که شیطان دشمن انسان است (فاطر/35،6) و سوگند خورده که همه انسانها را گمراه نماید(65) یکی از عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه و مانع عمده تحصیل تزکیه بشمار می رود بر همین اساس قرآن مؤمنان را از تبعیت او برحذر داشته و می گوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسه های شیطان(66) هیچ کس قادر به تزکیه خود نمی بود.(67)
2ـ کفر و نفاق:
عدم پذیرش دین الهی و نفاق از دیگر موانع طهارت قلب و تزکیه است.(68)
3ـ عصیان و گناه:
نافرمانی خداوند و ارتکاب گناه از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمی شمارد. از جمله در آیه 77 آل عمران به پیمان شکنی یهود به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است که مراد به عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمی کند و یا مراد تزکیه در گفتار است یعنی خداوند چنان که اولیاء خود را مدح می کند آنان را مورد ستایش قرار نمی دهد.(69) یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمی دهد.(70) در آیات 41 و 42 مائده/5 نیز به گناهانی همچون، گوش سپاری به شایعات، سخنان دروغ، جاسوسی برای دیگران، تحریف کتب آسمانی و حرام خواری از سوی یهود اشاره نموده و ارتکاب آنها را از موانع تطهیر قلوب برشمرده است.
آثار تزکیه:
تزکیه نفس و تطهیر آن از آلودگیها آثار و فوائد فراوانی برای فرد و جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند دارد که در درجه اوّل این فوائد به خود تزکیه کننده باز می گردد.(71) از جمله این فوائد عبارت است از:
1ـ فلاح و رستگاری:
تزکیه نفس موجب رستگار شدن فرد در دنیا و آخرت است(72).
2ـ محبت خداوند:
پیامد دیگر تزکیه جلب محبت خداوند است «فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین»(73)
3ـ فهم معانی باطنی قرآن:
قرآن کریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای غالب انسانها میسر است اما به معانی باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت.(74) طهارت در این آیات علاوه بر این که طهارت ظاهری را شامل بوده و دلالت بر حرمت مس قرآن بر غیر طاهرین دارد طهارت باطنی را نیز شامل است و بر این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست می یابند که قلوب آنان از آلودگیهای شرک و گناه پاک باشد و دست یافتن به تمام یا بخشی از این معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد که در درجه اول پیامبر و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسانها هر یک به اندازه طهارت نفس خود.(75)
4ـ پاداش الهی:
پاداش مؤمنانی که قلوب خود را از آلودگیها تزکیه نموده و اعمال صالح انجام دهند درجات بالای بهشت و زندگی دائمی در آن است.(76) علاوه بر این که این گونه افراد از آتش جهنم مبرا بوده و از ناحیه آن ضرری نخواهند دید.(77)
پی نوشت ها:
1. آل عمران، 114
2. مریم/ ،16
3. مائده،82 و نیز حدید،27
4. المیزان، ج 6، ص 182 ـ 185.
5. آل عمران، 164
6. نازعات، 17و 18
7. اعلی،14 و نیز شمس ،9
8. مؤمنون،1 و 4
9. نهایه، ج 2، ص 107؛ الفرقان، ج 17 ـ 18، ص 207؛ تفسیر کبیر، ج 8، ص 261.
10. بقره،151 و نیز آل عمران،164 و جمعه،2
11. بقره،129
12. بیّنات، شماره 16، ص 157.
13. همان.
14. همان، ص 157 ـ 158.
15. مواهب الرحمن، ج 2، ص 165.
16. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 1 ـ 2، ص 161.
17. جمعه،5
18. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 1 ـ 2، ص 161.
19. بیّنات، شماره 16، ص 159.
20. نور،21
21. ص، 47
22. احزاب، 33
23. آل عمران، 42
24. جمعه، 2
25. تفسیر بیضاوی، ج 7، ص 29؛ مراغی، ج 6، ص 338؛ صافی، ج 3، ص 426؛ کنزالدقائق، ج 7، ص 35.
26. نور، 21
27. المیزان، ج 15، ص 93 ـ 94.
28. مائده، 41
29. آل عمران، 77
30. آل عمران، 164
31. بقره، 129
32. مدثر، 4 و 5
33. همان، ج 20، ص 81؛ مجمع البیان، ج 10، ص 581.
34. نهج البلاغه، حکمت 73؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 3327.
35. نازعات، 17 و 18
36. بقره،151 و نیز ،129، و آل عمران، 164 و جمعه، 2)
37. طه، 75 و 76.
38. هود، 114
39. شمس، 9 و 10
40. نجم، 32
41. الفرقان، ج 27، ص 447.
42. نهج البلاغه، خ 198؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 3333.
43. نازعات، 40 و 41
44. فاطر، 18
45. عنکبوت، 45
46. هود، 114
47. مجمع البیان، ج 5، ص 307،308؛ منهج الصادقین، ج 4، ص 460؛ مستدرک الوسائل، ج 5، ص 16.
48. بحارالانوار، ج 82، ص 220.
49. منهج الصادقین، ج 4، ص 462.
50. بقره، 183
51. مائده، 6
52. مجمع البیان، ج 3، ص 259.
53. الدعوة الاسلامیه منهجها و معالمها، ص 132.
54. آداب الصلوة، ص 115.
55. منهج القرآن فی تربیة المجتمع، ص 204؛ بحارالانوار، ج 6، ص 104؛ تفسیر نمونه، ج 8، ص 117.
56. تفسیر نمونه، ج 8، ص 117 و 118.
57. مجمع البیان، ج 5، ص 102؛ المیزان، ج 9، ص 377؛ التفسیر المنیر، ج 11 ـ 12، ص 28.
58. جامع البیان، ج 7، ص 25 و 26؛ مجمع البیان، ج 5، ص 102.
59. جامع البیان، ج 7، ص 25 و 26؛ المیزان، ج 9، ص 384.
60. توبه، 104
61. بحارالانوار، ج 74، ص 389.
62. کشاف، ج 2، ص 109؛ مجمع البیان، ج 5، ص 109.
63. مجمع البیان، ج 5، ص 111.
64. تفسیر نمونه، ج 8، ص 140.
65. حجر، 39 و 40
66. مجمع البیان، ج 7، ص 210.
67. نور، 21
68. مائده، 41
69. تفسیر کبیر، ج 8، ص 106؛ مجمع البیان، ج 2، ص 464.
70. مجمع البیان، ج 2، ص 464.
71. فاطر، 18
72. شمس، 9 و نیز اعلی، 14)
73. توبه، 108
74. واقعه، 77 ـ 79
75. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 28، ص 103 ـ 104.
76. طه، 75 و 76
77. لیل، 14 ـ18
منبع:http://www.hawzah.net
سلام احسنت