عجب حدیث پر محتوایی….
راستی به نظرتان در حال حاضر چه کسانی باید این زیبایی ها را به مردم نشان دهند؟؟؟؟
وظیفه ما طلبه ها چیه؟؟؟؟
عجب حدیث پر محتوایی….
راستی به نظرتان در حال حاضر چه کسانی باید این زیبایی ها را به مردم نشان دهند؟؟؟؟
وظیفه ما طلبه ها چیه؟؟؟؟
نام مادر امام رضا(ع) پس از ورود به خانه امام موسیبن جعفر(ع) چه بوده است؟
ـ از آنجا که مادر بزرگوار امام رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، در یک کشور و فرهنگ دیگری غیر از ممالک اسلامی به دنیا آمده است و تا موقعی که ایشان، توسط یک کاروان برده فروش به عنوان یک کنیز وارد مدینه نشده بود، اطلاع چندانی از زندگی او در دسترس نیست، به همین خاطر نام اصلی او که موقع تولد، توسط پدر و مادرش انتخاب شده است، به طور قطع معلوم نیست، ولی آنچه که در میان بیشتر تاریخنویسان و محققان در این زمینه مشهور شده است، این است که اولین نامی که این بانوی بزرگوار، پس از ورود به منزل امام به آن نام شناخته شده بود، «تکتم» بوده است.
مرحوم شیخ صدوق (بزرگ محدث شیعه) در کتاب عیون الاخبار خود به این مسدله تصریح میکند، آنجا که به نقل از صولی (یکی از قدیمیترین مورخین و محدثین) میگوید: «تُسَمّی تُکْتَمَ و عَلَیْهِ استَقَرَّ اسْمُهَا حِینَ مَلِکَهَا أبُوالْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(ع)»
و در این خصوص، چند احتمال کلی را میتوان در نظر رفت:
احتمال نخست اینکه؛ این نام، در واقع همان نام اولیه آن بانو است که توسط پدر و مادرش برای وی انتخاب شده بود، اما هر چند که این احتمال، هیچ منافاتی با منقولات مربوطه ندارد؛ چرا که در هیچ منبعی تصریح نشده است که امام(ع) این نام را برای وی انتخاب کردهاند، ولی اگر ما این احتمال را بپذیریم، این سوال مطرح میشود که آیا این نام، با فرهنگ آن مناطقی که این بانو در آنجا به دنیا آمده است، مناسبت دارد یا نه؟!
در جواب میگوییم: چنانچه در برخی از منابع تاریخی ذکر شده است، آن بانوی بزرگوار در شهر «مریس» (یکی از شهرهای شمال آفریقا و حوالی اندلس در آن زمان) به دنیا آمده است و گفته میشود که این شهر، هم اکنون در سواحل شرقی کشور الجزائر و حوالی سودان و اسپانیای فعلی واقع شده است.
وی از طرفی دیگر، معنای نام «تکتم» در زبان عرب تقریباً به معنای چشمهای جوشان و یا یکی از نامهای دیگر چاه زمزم است و همچنین قرائن موجود، نشان میدهد که نواحی ذکر شده، در آن زمان دارای فرهنگ و زبان عربی بودهاند و به همین خاطر، این نام عربی، میتواند نخستین نام آن بانو باشد.
احتمال دوم این است که این نام، نام اولیه او نیست، بلکه صاحبان کاروان و یا قبل از آنها، فروشندگان اولیه این کنیزان، آن نام را برای وی انتخاب کردهاند.
احتمال سوم این است که؛ وجود نازنین امام کاظم(ع) پس از خریدن آن کنیز، این نام را برای او انتخاب کردهاند و البته انتخاب چنین نام معناداری از ناحیه آن حضرت، بعید به نظر نمیرسد.
ولی از میان این سه احتمال، طبق تحقیقاتی که انجام شده است، احتمال اول قویتر از همه به نظر میرسد؛ چرا که قرائن و شواهد تاریخی نشان میدهد که اهالی این مناطق در آن زمان، زبان و فرهنگ عربی و یا حداقل خیلی شبیه به آن را داشتهاند و انتخاب نام نیز در میان آنها به همین زبان، مرسوم بوده است.
گویا آن بانو از همان آغاز ورود به مدینه، به زبان عربی سخن میگفته است و هیچ مشکلی در تکلم با نماینده امام و یا خود آن حضرت(ع) و یا مادر آن حضرت (بانو حمیده خاتون) نداشته است.
و شاهد دیگری که شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار میآورد و نتیجه میگیرد، نام اصلی آن بانو «تکتم» بوده است، این است که یکی از شاعران زمان امام رضا(ع)، در مدح آن حضرت، چنین سروده است:
الا ان خیر الناس نفسا و والدا/ ورهطا و اجدادا علی المعظم
انتنا به للعلم و الحلم ثامنا/ اماما یودی حجةالله تکتم
یعنی: آگاه باش که بهترین مردم از حیث ارزش ذاتی و مقام پدر و اصل و نیاکان، امام علی بن موسی الرضا است که بانو «تکتم» آن امام هشتم را که مظهر علم و حلم است برای ما هدیه آورد و او حجت خداوند برای بندگان است.
*معنای «تُکتَم» چیست؟
اخلاق امام رضا(علیه السلام) در بيان روايات
او بسيار به مستمندان رسيدگى مىكرد. به دادن صدقه به ويژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسيار مبادرت مىكرد. با خدمتگزارانش كنار يك سفره مىنشست و غذا مىخورد.
هيچ فرقى ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمىگذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوشرو بود. بهترين بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مىساخت. با فقرا مىنشست. در تشييع جنازه شركت مىجست. خدمتكارى را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمىخواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمىخنديد.
رفع نياز مؤمنان و گرهگشايى از ايشان را بر ديگر كارها مقدّم مىداشت. روى حصير مىنشست. قرآن زياد تلاوت مىكرد. با گفتارش دل كسى را نرنجانيد. سخن هيچ كس را ناتمام نمىگذاشت و نمىشكست. هيچ نيازمندى را تا حد امكان رد نكرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمىكرد. در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ گاه تكيه نزد.
همواره ياد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت. به مسافرى كه پول خود را تمام و يا گمكرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر مىداد. در دادن افطارى به روزهداران كوشا بود. به عيادت بيماران مىرفت. در معابر عمومى، آب دهان خود را نمىانداخت. از ميهمان شخصا پذيرايى مىكرد. هنگامى كه بر جمعى كنار سفره وارد مىشد، اجازه نمىداد تا براى احترام وى از جاى برخيزند. به سخن ديگران كه وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت كامل گوش مىداد.
خويش را به بوى خوش معطر مىكرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ويژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دستها را مىشست و با چيزى خشك نمىكرد، بعد از غذا نيز آنها را مىشست و با حولهاى خشك مىكرد.
اگر غذايى از حد نياز زياد مىآمد، آن را هرگز دور نمىريخت. در حضور ديگران به تنهايى چيزى نمىخورد. بسيار بردبار و شكيبا بود. كارگرى را كه به مبلغ معين اجير مىكرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مىكرد. با همگان با رافت و خوشرويى روبرو مىشد. بسيار فروتن بود. به فقرا و بيچارگان بسيار مىبخشيد و آن را براى خود پس انداز مىدانست.
اين همه كه ياد شد، بىیگمان خوشه اى از خرمن شخصيت اخلاقى آن امام بزرگ است و نه تمام.
منبع: سایت شهید آوینی
القاب و صفات حضرت معصومه (س)از زبان استاد رفیعی
ارزش و اهميت نماز دركلام امام صادق (ع)
نماز درآموزه هاي قرآن، يكي از اصلي ترين واجبات به شمار مي رود؛ زيرا مهم ترين عبادت و نماد زيباترين پرستش و ستايش پروردگار و بهترين نيايش به درگاه الهي است.
نماز نماد ظاهري ايمان و عملي صالح است كه شخص تنها آن را به جهت تعظيم و اطاعت امر الهي و تكريم وي به جا مي آورد؛ زيرا خداوند هيچ نيازي به نماز بشر ندارد، بلكه اين بشر است كه براي دست يابي به كمالات وجودي از راه تقرب الهي به نماز نياز دارد.
خداوند در آياتي به نياز انسان به نماز توجه داده است و معلوم نموده كه انسان براي اموري ازجمله استعانت از خداوند درحل مشكلات و گرفتاري هاي مادي و معنوي دنيوي و اخروي (بقره، آيات 45و 153)، بازدارندگي از فرو رفتن درپلشتي ها و زشتي ها چون فحشاء و منكرات و عامل محافظت و ايجاد تقوا در انسان و كمك به رشد و بالندگي (عنكبوت، آيه 45)، سپاسگزاري و شكر نعمت در راستاي افزايش عنايت و توجه و فضل الهي نسبت به خود(ابراهيم، آيه 7 و قريش، آيات 3و 4) تقرب و انس با خداوند و بهره مندي از مواهب اين انس چون آرامش و آسايش جاودانه و سرور و شادي باطني دردنيا و آخرت (طه، آيه 14و آيه آخر سوره علق) به نماز متوسل مي شود تا از اين امور بهره مند شود.
بنابراين، مي توان گفت كه نماز مانند حب اهل بيت(ع) و ولايت ايشان، سود و بهره آن به خود نمازگزار و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مي رسد. به اين معنا كه اگر خداوند مي فرمايد اهل بيت(ع) را دوست بداريد و اين اجر و مزد رسالت است: قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي». (شوري، آيه 32) در حقيقت اين اجر و مزد رسالت به پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) نمي رسد، بلكه به خود دوستداران و محبان اهل بيت(ع) بازمي گردد: ما سألتكم من اجرا فهو لكم ان اجري الا علي الله (سباء، آيه 74). بنابراين پيامبر(ص) چنان كه بارها و بارها گفته است، اصولا هيچ مزد و اجري براي رسالت خود از مردم نمي خواهد: «ما اسالكم عليه من اجرا الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا»؛ «من از شما اجري نمي خواهم مگر كسي را كه به سوي پروردگار خود راهي اتخاذ كند. (فرقان، آيه 75) و آن چه به ظاهر به عنوان مزد رسالت مطرح شده است، مزد رسالت نيست، بلكه عنايت و فضلي از سوي خدا و پيامبر(ص) به مردم است تا اين گونه از محبت اهل بيت(ع) براي قرب الهي و عنايات او بهره مند شوند. از اين رو در آيه 74 سوره سبا در ادامه آمده كه اجر خود را تنها از خدا مي خواهم و بر خداست تا آن مزد رسالت را بپردازد.
به هر حال، همان گونه كه محبت به اهل بيت(ع) به ظاهر مزد رسالت دانسته شده، ولي در حقيقت اين محبان هستند كه سود مي برند، هم چنين نزديكي و قرب به خداوند براي سود و بهره اي است كه به شخص مي رسد و خداوند از ايمان و كفر مردم هيچ سود و زياني نمي برد. بنابراين نمازگزاردن و نگزاردن بشر هيچ سود و زياني به خداوند نمي رساند، بلكه سود و زيانش به خود مردم مي رسد.
امام صادق(ع) درباره ارزش و اهميت نماز از پيامبر(ص) روايت مي كند كه: مردي نزد پيامبر آمد و گفت: اي پيامبر خدا! مرا سفارش كن! پيامبر(ص) به وي فرمود: نماز را از روي عمد وامگذار كه هر كس آن را از روي قصد ترك كند، دين اسلام از او وا رهيده است.
آن حضرت هم چنين در پاسخ به پرسش كسي كه از وي درباره گناهان كبيره پرسيده بود، فرمود: ترك كردن نماز از روي عمد يا هر آنچه خداي جل جلاله واجب كرده است، از گناهان كبيره است؛ زيرا پيامبر خدا فرمود: هر كس نماز را از روي قصد ترك كند، از پيمان خداوند جل جلاله و پيمان پيامبرش، بيرون رفته است.
بنابراين، نماز خواندن براساس تفسير امام صادق(ع)، عين اسلام و ايمان است و ترك آن عين كفر است، زيرا كسي كه از پيمان خدا و پيامبرش(ص) بيرون رفته ديگر مسلمان نيست.
آن حضرت هم چنين در تبيين اين معنا در پاسخ به اين پرسش كه: چگونه زناكار را كافر نمي ناميد و ترك كننده نماز را كافر مي ناميد و دليل آن چيست؟ فرمود: چون زناكار و مانند آن، به جهت غلبه شهوت، آن را انجام مي دهد و ترك كننده نماز فقط از روي سبك شمردن و استخفاف، آن را ترك مي كند.
آثار سبك شماري نماز در كلام صادق آل محمد(ص)
چنان كه گفته شد نماز، ستون دين است لذا آن را مرز ميان كفر و ايمان شمرده اند. برخي از مردم اصولا نماز به جا نمي آورند و از اسلام فقط نام آن را يدك مي كشند. اما برخي ديگر هر چند كه نماز مي خوانند ولي آن را سبك مي شمارند و حق آن را به تمام و كمال ادا نمي كنند. از پـيامبر (ص) روايت شده كه فرمود:ليس مني من استخف بصلاته؛ هر كس نماز را سبك شمارد از من نيست. (فروع كافي، كليني، ج2ص 269).
درارزش و جايگاه بلند نماز از ديدگاه اهل بيت (ع) همين اندازه كفايت مي كند كه همه ايشان بي استثناء هنگامي كه به نماز مي ايستادند، لرزه بر اندامشان مي افتاد و رخسارشان به زردي مي گراييد. درحالات امام سجاد (ع) آمده است كه وي اين گونه بود. روزي امام باقر(ع) نزد پدر رفت و او را درنماز، به حالتي عجيب مشاهده كرد.حالتي كه كسي را ياراي رسيدن به مرتبه آن نبود. رخسار امام (ع) از شدت شب زنده داري زرد شده بود و چشمانش ازگريه بسيار سرخ. دراثر سجده هاي طولاني، پيشاني مباركش پينه بسته و بيني ايشان زخم شده و ساق پاها به كلي از كار افتاده بود. امام باقر(ع) گويند: وقتي پدرم را بدين حالت ديدم، نتوانستم تحمل كنم و گريستم.
درباره امام حسن مجتبي (ع) روايت است كه آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش مي لرزيد، و چهره اش زرد مي شد، از او درباره راز اين امر سؤال شد، فرمود:«حق علي كل من وقف بين يدي رب العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله؛ برهركسي كه درپيشگاه خداوند مي ايستد لازم است كه ]از عظمت الهي[رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد» (بحارالانوار، مجلسي، ج 43، ص 339) درجايي ديگر آمده است: و اذا قام في صلاته ترتعد فرائصه بين يدي ربه عزوجل؛ و هرگاه براي نماز مي ايستاد، بند بند وجود او در مقابل خدايش مي لرزيد. (همان، ج 43، ص331، روايت1).
درحالات امام صادق (ع) بسيار از سنت و سيره ايشان درباره نماز گفته شده كه شايد يكي از مهم ترين احاديث دراين زمينه حديثي است كه همسر امام صادق (ع) نقل مي كند. اين حديث از آن رو اهميت دارد كه امام درهنگام مرگ و در آخرين لحظات و به مساله نماز مي پردازد تا نشان دهد كه نماز از چه جايگاه و اهميتي برخوردار است و سبك شماري آن موجب مي شود تا انسان از شفاعت اهل بيت(ع) محروم بماند.
ابوبصير مي گويد: روزي بر ام حميده همسر امام جعفر صادق(ع) وارد شدم تا او را در رحلت امام (ع) تسليت بگويم. او گريست و من به گريه اش گريستم. آن گاه فرمود:«اي ابا محمد! اگر امام صادق (ع) را به هنگام وفات مي ديدي چيز عجيبي مشاهده مي كردي.
حضرت چشمان مبارك را گشود و فرمود:«با هر كه قرابت و بستگي دارم، به نزد من گرد آوريد». ما هيچ كس را فروگذار نكرده و همگان را حاضر ساختيم، امام (ع) به آنان نگريست و فرمود:«ان شفاعتنا لاتنال مستخقا بالصلاه » «بدرستي كه شفاعت ما به كسي نمي رسد كه نماز را سبك بشمارد». (سفينه البحار، جلد2، ص 19و نيز الكافي، ج3 ،ص 270).
شفاعت يكي از مهم ترين ابزارهاي بشر براي رسيدن به جايگاه قرب الهي است؛ زيرا هر انساني به اسبابي دچار خطا و گناه و اشتباه مي شود و انسان تنها با جست وجوي ابزار و اسباب مناسب مي تواند به سمت مقام قرب و قدس برود. از مهم ترين اسباب و وسايل تقرب، شفاعت اهل بيت(ع) به ويژه پيامبر (ص) است؛ زيرا نماز آدمي هر چند كامل باشد ولي هرگز كسي نمي تواند حق نماز را به جا آورد چنان كه حق تقواي الهي را به تمام و كمال نمي تواند به جا آورد. براين اساس اگر كسي بخواهد به مقام قرب برسد بايد از مقام شفاعت بهره گيرد. با اين همه دست يابي به مقام شفاعت و بهره مندي از آن نيز نيازمند ابزارها و وسايلي است كه يكي از مهم ترين آن ها سبك نشمردن نماز است.
بسياري از مردم با آن كه اهل نماز هستند ولي آن را با كسالت به جا مي آورند و درانجام به موقع نماز و در اول وقت تنبلي روا مي دارند. در سر نماز به هر كاري و فكري مشغول مي باشند و خسته دلان نماز مي خوانند و شاداب به نماز نمي ايستند. از اين رو خداوند از نمازگزاراني سخن به ميان مي آورد كه در نماز خويش «تساهل» دارند. «فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون»؛ «واي به حال نماز گزاران، نمازگزاراني كه نماز را سبك مي شمارند». (سوره ماعون، آيه 4 و 5)
آخرین نظرات