آیت اللهالعظمی وحید خراسانی: «فاطمه» گفتیم اما حقیقت این اسم را درک نکردیم
متن کامل سخنان این مرجع تقلید به مناسبت ایام فاطمیه به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربالعالمین وصلیالله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیّما بقیةالله فیالأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
پیشامد ایام فاطمیه فرصتی است که نام صدیقه کبری، محدثه عظمی احیا بشود. ما هیچکدام حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را نشناختیم و این نشناختن، مقتضای قاعده است؛ نه خلاف قاعده، یعنی ممکن نیست شناخت او. این روایت معتبراست: «إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»؛ خلق، نه انسان، جن و ملک تا اعلا علیین فطموا، انقطعوا عن معرفتها
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها عطیهای الهی به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
این چه گوهری است؟ یک جمله در قرآن بس است که این عظمت را مجسم کند. تمام خلقت، مقدمه بعثت و خلقت خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. همچو خاتمی، همچو شخصیتی تعبیرش این است نسبت به صدیقه کبری- این تعبیر بهتانگیز است خدا منت گذاشت بر همه مؤمنین از اولین و آخرین به بعثت خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؛ همان خدا منت گذاشت بر خاتم به عطیه صدیقه کبری. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر».
اسامی حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها پردهای از اسرار او
کسی که اسمائش عندالله است، آیا مسمات مستقرش کجاست؟ «لها تسعه أسماء عندالله». عندیت ملیک مقتدر قابل درک نیست. از این روایت استفاده میشود: واضع اسما خود ذات قدوس خداست.
اما اسماء که هر یک بحری است: اول: فاطمه. فطم، قطع است. تفسیر از امام ششم است: إنّما انّما مفید حصر است «إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها».
دوم: صدیقه. سوم: مبارکه. این اسم در انجیل است. مبارکه! چه برکتی؟! حلم حسنی، شجاعت حسینی، عبادت سجاد، مآثر باقر، آثار جعفری، علوم کاظمی، حجج رضوی، جود تقوی، نقاوت نقوی، هیبت عسکری، آن کسی که تمام انبیا و مرسلین همه چشم در راه ظهور او هستند، او آخرین میوه معصوم این شجره طیبه است. این است فاطمه. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر».
محدثه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، زهرا، حوراء انسیه. هریک از این اسما شرحی دارد. تنها انس نیست، حوراء انسیه است، حوری است در پوشش انسان. حوراء الانسیه. مبارکه؛ چه برکتی؟! صدفی که یازده گوهر دارد، یک گوهرش کسی است که خدا شیشهای داد بهدست او صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خون فرزند او را بگیرد، این خون را در قائمه عرش گذاشت، آن قائمه تا قیامت میلرزد. این هم برکت.
عظمت نور زهرا سلاماللهعلیها از کجا و تا کجاست؟
کجا معرفت او میسّر است؟ ما اکتفا میکنیم به این حدیث: روایت در علل، آن هم سند در کمال قوت. «جابر، عن أبیعبدالله، قلت: لم سمّیت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها » علت تسمیه فاطمه زهرا به زهرا چیست؟ فقه این حدیث بسیار مبسوط است منتهی به قدر میسور «فقال: لأنّ الله عزّوجلّ خلقها من نور عظمته». مبدأ این است. مخلوق است اما از چه مخلوق است؟ از نور عظمت الله. یک عمر در رکوع گفتید: سبحان ربّیالعظیم، آن اسم عظیم مبدأ آفرینش فاطمه است. «من نور عظمته». هم نورالله، هم عظمةالله. این مبدأ خلقت.
بعد که آفرید از همچو مبدأی. «فلما أشرقت… أشرقت…» اشراق کرد، نورباران کرد همه عوالم وجود را همچو مبدأی. «فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشیت أبصار الملائکة و خرّت الملائکة لله ساجدین».
فقه حدیث محتاج به بحث مفصلی است. امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام در وصف ملائکه بیانش این است: «من ملائکة أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک، هم اعلم خلقک بک». سر، از آسمان هفتم بالاتر، پا از ارضین پایینتر… «خرّت الملائکة ساجدین، غشیت أبصارهم»؛ وقتی آن نور را دیدند. این معنی زهراست. این است سرّ اینکه خلق از معرفت عاجزند، همه خلق؛ نهتنها انسان. ما عمری فاطمه گفتیم، اما حقیقت این اسم را درک نکردیم.
«قالوا: إلهنا و سیّدنا! ما هذا النور؟» شماها باید فقه حدیث را دقت کنید «فأوحى الله…» خدا وحی کرد، طرف وحی کیست؟ حضرت جبرئیل. «علّمه شدید القوى، ذو مرّة فاستوى، وهو بالأفق الأعلى». همچو کسانی غشیت أبصارهم. این باطن فاطمه است- «فأوحى الله إلیهم» اینجا عقل مبهوت است «هذا نور من نوری…» این نوری است از نور خود من. کسی میفهمد که آیه نور را بفهمد. «الله نورالسماوات والأرض مثل نوره کمشکاة». مشکاة حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است؛ مصباح اول امام حسن مجتبی علیهالسلام است، المصباح سیدالشهدا علیهالسلام است، نور علی نور آن ظهوری است که تمام انبیا علیهمالسلام، همه مرسلین در انتظار اشراق او هستند، «یهدی الله لنوره من یشاء». نتیجه این شد: آیه نور فاطمه است، مصباح اول حسنبن علی علیهالسلام، المصباح حسینبن علی علیهالسلام، نور علی نور ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، آخرین فرزند معصوم اوست.
بعد که فرمود: «هذا نور من نوری أسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی»، أخرج از صلب پدر او همچو کسی را. بعد او اشرف انبیاست، آنچه به او میدهیم سیدة النسا اما سیده نساء مؤمنین، سیده نساء بنیآدم، سیده نساء اهل جنت. فهم این مطلب… اهل جنت کی هستند؟ یکی آسیه که میخها بر سینه آسیه کوبیده شد، همچو گوهری کنیز صدیقه کبری است. آیا فهم مقامات او فوق تصور ما هست یا نه؟
بعد «أوحی الله إلیهم هذا نور من نوری أسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی» أخرج از صلب نبی من انبیائی این گوهر را که «أفضله على جمیع الأنبیاء وأخرج من ذلک النور…» از این نور ائمهای اخراج میکنم که آنها قیام به امر من میکنند.
عطیه الهی، عطیه رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم
نتیجه این شد که فاطمه سلاماللهعلیها صدفی است که حلم حسنی علیهالسلام تا غیبت الهیه ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، همه گوهرهای این صدفند و این صدف اجر رسالت خاتم انبیا علیهمالسلام است. این شمهای از مقام صدیقه کبری سلاماللهعلیها است، همچو گوهری!
نتیجه: این مبدأ اما منتهی. منتهی این است:
رأی النبی فاطمه… آمد به دیدن. دخترش را دید اما با این وضع: لباس یک پوششی از پشم شتر. هم دستاس میکرد، هم فرزندش را شیر میداد. بعد که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم این منظره را دید، شروع کرد به اشک ریختن، جبرئیل نازل شد، گفت: «یا رسولالله! ولسوف یعطیک ربّک فترضى». فقه حدیث این است: آنچه خدا عطیه کرد به خاتم، اثر آبله دست فاطمه سلاماللهعلیها بود. «ولسوف یعطیک ربّک فترضى». بحث مفصل، پیشامد بسیار مهم. صاحب عزا ولیّعصر صاحبالزمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف .
«یکی از خصوصیاتی که در انقلاب ما بارز است، مطرح شدن مکررِ مضاعف نام مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها است». این جمله را رهبر انقلاب در یکی از دیدارهایی که در روز ولادت حضرت صدیقهی طاهره سلاماللهعلیها برگزار شد، فرمودند و همگان را به حفظ ارتباط معنوی با حضرات معصومین علیهمالسلام دعوت کردند.
بیانات ایشان در مورد سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) قابل توجه است.
درس زندگی حضرت زهرا برای ما
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند. درس زندگی صدّیقهی طاهره، فاطمهی زهرا(سلاماللهعلیها) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنانکه آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ [الرَّضیَّة] الزَّکیَة؛ پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایهافکن بوده است.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهمالسلام ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
اساس زندگی مؤمنانه صداقت در بندگی است
میخواهم عرض کنم که ارزش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا(سلاماللَّهعلیها) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند.
این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدّیقهی کبری نمی شد. اساس، بندگی خداست.
برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمهی زهرا نتیجهاش باید این باشد.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۸۴/۰۵/۰۵
حضرت زهرا سلاماللهعلیها اسوه عبادت و حقطلبی
ما باید راه فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمیگوییم که «حتّی تورّم قدماها« اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم. مگر نمیگوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همهی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمیگوییم که یکتنه در مقابل جامعهی بزرگ زمان خود ایستاد؟
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵
ایثار و از خودگذشتگی در زندگی
مگر نمیگوییم که آن بزرگوار کاری کرد که سورهی دهر دربارهی او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ایثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قیمت گرسنگی کشیدن خود؛ «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه»(حشر: ۹) ما هم باید همین کارها را بکنیم.
این نمیشود که ما دم از محبت فاطمهی زهرا(سلاماللهعلیها) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین(علیهماالسّلام) و پدر بزرگوارشان(علیهالسّلام) - برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز!
ما میگوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمیبُریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم میبُریم! این روایاتی که در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آنطوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵
http://ahlolbait.com
براى زيارت هيچ امامى، به اندازه زيارت حسين بن على(علیه السّلام) در ( كربلا ) تاءكيد نشده است .
حتى براى زيارت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آن همه سفارش و دستور نيست .
گاهى در روايات، زيارت (كربلا) ، از زيارت (كعبه) هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و براى زيارت سيدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بيان شده است، بايد راز قضيه را فهميد .
لحن و بيانی كه در احاديث مربوط به زيارت سيدالشهدا(علیه السّلام) به كار رفته است، بسيار جدى و آميخته با تاءكيدات فراوان است .
ضرورت زيارت را در هر حال و همواره مطرح می كند، آن را براى يك شيعه و پيرو امام، در حد يك ( فريضه ) می شمارد، ترك آن را بسيار ناپسند می داند و هيچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمىآورد و به رسميت نمی شناسد .
ازانبوه روايات گوناگون، به چند نمونه اشاره می کنيم :
امام صادق(علیه السّلام)در ديدار با يكى از اصحاب برجسته اش به نام ( ابان بن تغلب ) ، از وى مىپرسد:اى ابان :
كى به زيارت قبر حسين رفته اى ؟
ابان - مدتى است طولانى كه به زيارتش نرفته ام .
امام - سبحان الله…تو از بزرگان و روساى شيعه هست ىودر عين حال، حسين(علیه السّلام) را رها كرده و به زيارتش نمی روى؟…(1) امام باقر(علیه السّلام) از يكى از شيعيان پرسيد:فاصله ميان شما و حسين (علیه السّلام) چه قدر است؟
- بيست و شش فرسخ (يا:شانزده فرسخ) - آيا به زيارت قبرش می رويد؟
- نه!- چه قدر جفا كرديد!…(2) زيارت حسين رفتن، يك تكليف مكتبى براى شيعه او و پيرو مكتب عاشورا است .
بدون پيوند باآن مرقد و مزار، ( شيعه بودن ) داراى خلل است.اين مطلبى است كه خود ائمه دين فرمودهاند.امام صادق(ع؟فرمود :
هر كس به زيارت حسين(علیه السّلام) نرود تا بميرد، در حاليكه خود را هم شيعه ما بداند، هرگز او شيعه ما نيست.و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتيان است :
( من لم ياءت قبرالحسين(علیه السّلام) و هم يزعم انه لنا شيعه حتى يموت، فليس هولنا بشيعه و ا ن كان من اهل الجنه فهو ضيفان اهل الجنه )(3) امام صادق(علیه السّلام) در جاى ديگر فرمود :
كسى كه توانايى زيارت حسين را داشته باشد ولى زيارت نكند، نسبت به پيامبر اسلام و ائمه ( عاق ) شده است.(4) و نيز، آن حضرت فرموده است :
زيارت حسين بن على(علیه السّلام)، بر هر كسى كه ( حسين ) را از سوى خداوند، (امام) می داند لازم و واجب است :
( زياره الحسين بن على واجبه على كل من يقر للحسين بالاءمامه من الله عزوجل.)(5) و اينكه:هر كه تا هنگام مرگ، به زيارت حسين(علیه السّلام) نرود، دين و ايمانش نقصان دارد.(6) امام باقر(علیه السّلام) فرموده است شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على دستور بدهيد.چرا كه زيارت او، بر هر مومنى كه به (امامت الهى) حسين(علیه السّلام)، اقرار دارد، فريضه است.(7) و در سخنى ديگر فرموده است:شيعيان ما را دستور دهيد تا حسين(علیه السلام) را زيارت كنند.همانا زيارت او عمر را زياد، رزق را افزون، و بديها را دفع مىكند و زيارت او، بر هر مومين كه به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است.(8) گويا بين اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زيارت ، ملازمه است و زيارت عمل به تعهد و وفاى كامل به پيمانى است كه بين هر امام و پيروان او برقرار است .
در آیات107 تا 110 سوره توبه آمده:
و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادالمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون (107)لا تقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین (108)افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من اسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم و الله لا یهدی القوم الظالمین (109)لا یزال بنیانهم الذی بنوا ریبة فی قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم و الله علیم حکیم (110)
در مجمع البیان می گوید: مفسرین نقل کرده اند که بنی عمرو بن عوف مسجد قبا راساخته، به نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا تشریف آورده، در آن نماز بگزارد،رسول خدا(ص)آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتی از منافقین از بنی غنم بن عوف برایشان حسد برده، با خود گفتند:ما نیز مسجدی می سازیم و در آن نماز می گزاریم، ودیگر به جماعت محمد(ص)حاضر نمی شویم.و آنها دوازده نفر بودند،بعضی گفته اند پانزده نفر بودند، که از جمله ایشان بود ثعلبه بن حاطب، معتب بن قشیر، و نبتل بن حارث، پس مسجدی پهلوی مسجد قبا ساختند.
پس از آنکه از کار آن فارغ شدند نزد رسول خدا(ص)آمده،در حالی که آن جناب آماده سفر به تبوک می شد، بعرضش رساندند: یا رسول الله!ما برای افراد مریض وکسانی که کارشان زیاد است و نمی توانند راه دوری طی نموده تا مسجد شما بیایند، و نیز برای شبهای بارانی و شبهای زمستان مسجدی ساخته ایم و میل داریم بدانجا تشریف آورده، در آن نماز بگزاری، و برای ما به برکت دعا فرمائی.حضرت فرمود:من الان سر راه سفرم، اگران شاء الله برگشتم به محله شما می آیم و در مسجد شما نماز می گزارم، ولی وقتی از سفر تبوک برگشت این آیات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود.
رسول خدا(ص)عاصم بن عوف عجلانی و مالک بن دخشم را که ازقبیله بنی عمرو بن عوف بود فرستاد و به ایشان فرمود: به این مسجدی که مردمی ظالم آنجا راساخته اندبروید، و خرابش نموده آن را آتش بزنید.و در روایت دیگری آمده که عمار یاسر ووحشی را فرستاد و آندو آن مسجدرا آتش زدند، و دستور داد تا جای آن را خاکروبه دان نموده، کثافات محل را در آنجا بریزند .
اهمیت برنامه ریزی در موفقیت تحصیلی
در طول روز وقت زیادی برای تفریح، تمدد اعصاب، وقت کشتن! و همچنین برای مطالعه وجود دارد. اگر برنامه ای منظم نداشته باشید که وقت خود را با آن تنظیم کنید، وقت زیادی را تلف خواهید کرد. به این معنی که تا اولین روز سال یا ترم تحصیلی هیچگونه درس یا تکلیفی در پیش ندارید و اگر از همان روز اول برنامه ای مرتب و منظم نداشته باشید، روز به روز تکالیف درسی به روی هم انباشته شده هر چه بیشتر تعلل کنید تکلیف بیشتری جمع می شود. و هر چه تکالیف بر روی هم جمع شود، رغبت شروع به کار در شما کمتر خواهد شد. هر چه بیشتر برای شروع به کار طول بدهید، باز تکالیف بیشتری در پیش روی خواهد داشت. ولی اگر با داشتن برنامه ای درست، تکالیف مربوط به هر درس را قبل از شروع کلاس بعدی انجام داده و دروس داده شده را همان شب حاضر کنید، روز دوم سال یا ترم تحصیلی را با خیال راحت و بدون دغدغه ی خاطر شروع کرده، با جرات و اعتماد به نفس بیشتری در سر کلاس درس حاضر شده، درسهای بعدی را بهتر خواهید فهمید و در پایان هفته اول بار و تکلیفی در پیش شما باقی نمانده، در پایان ماه، ثلث و سال نیز به همین ترتیب و نهایتا در شبهای امتحان بدون احتیاج به شب زنده داری، نگرانی و دلهره با خیال راحت استراحت کرده و روز بعد در انجام امتحانات موفق تر خواهید بود. پس عاقلانه است که برنامه ای برای مطالعه و انجام تکالیف برای خود طرح کنید. برنامه ای را که برای خود طرح می کنید بستگی خواهد داشت به برنامه کلاس درس مدرسه یا دانشگاه، فعالیتها و کار خارج و ساعات خورد و خواب شما. برنامه ای را تنظیم کنید که خیلی ایده آل نباشد و با واقعیت زندگی شما تطبیق داشته باشد. یعنی برای شرایط موجود شما عملی باشد، با سایر فعالیتها و محظورات شما هم آهنگ باشد و بر اساس احتیاجات شخصی و درسهای مربوط به خودتان طرح ریزی شده باشد. البته مهم تر از همه اینها این است که سعی کنید طبق آن برنامه عمل کنید.
منبع: کتاب مهارتهای مطالعه –دکتر بهرام طوسیhttp://www.aehighschool.com
آخرین نظرات